مقصد تیم از ابتدا قهرمانی در جام جهانی می بود

مقابل انگلیس بدشانسی آوردیم


* همین ابتدا تبریک ما را به نمایندگی از خانواده فوتبال بابت نتایج و نمایش درخشان تیم ملی نوجوانان پذیرا باشید.

– خواهش می‌کنم، ممنون از لطف شما اما من واقعاً باور دارم که کل مجموعه ما مشغول انجام ماموریت می باشند، ماموریت‌ای که در روبه رو سرزمین و پرچممان داریم.

* و سپاس می‌کنیم بابت هنگامی که به ما دادید، می‌دانیم که سرتان زیاد شلوغ است و زیاد کار دارید.

– من با افتخار در خدمت شما هستم.

* آقای عبدی! چرا این کار سخت را قبول کردید؟ ما در مقطع نوجوانان دیتای بسیاری نداریم و جایی آلبومی وجود ندارد که شما بخواهید از دل آن انتخاب کنید. تیم قبلی هم برای شرایط سنی به کار شما نمی‌آمد، اصلاً این بچه‌ها را از کجا اشکار کردید؟

– ببینید من سال ۹۷ برای یک سفر ۱۰ روزه از اسپانیا به تهران آمده بودم که در یک ملاقات به شکل اتفاقی بیرون از فدراسیون، یکی از مسئولان فدراسیون را دیدم و ایشان او گفت «بیا و به فوتبال ایران پشتیبانی کن» هنگامی پای فوتبال کشورم وسط باشد معلوم است که نمی‌توانم نه بگویم اما گفتم من فقط ۱۰ روز اینجا هستم و تا هستم پشتیبانی می‌کنم.

در آن مقطع به گفتن مشاور تیم‌های ملی بانوان به هر سه تیم ملی پشتیبانی کردم که خوشبختانه هر سه صعود کردند. سپس از آن اصرار داشتند که این کار را ادامه دهیم، یک سال گذشت و این بار آقای ساکت نظر تیم ملی نوجوانان را دادند.

* یعنی همزمان فعالیت در ۴ تیم؟

– بله، سه تیم بانوان به گفتن مشاور و تیم ملی نوجوانان به گفتن سرمربی که کار سنگینی می بود اما به تصمیم پشتیبانی اغاز کردم. همانطور که گفتید هیچ دیتایی برای ۱۵ ساله‌ها وجود نداشت. همه باشگاه‌ها تیم نونهالان ندارند و ۵ سال پیش در آن مقطع همه تیم‌ها و بازی‌ها را دیدم. این فلسفه من است که حتی همین الان هم درهای تیم ملی باز است و من از همه خودم شخصاً تست می‌گیرم. در مقطع نخست ما تیمی ساختیم که برخی باشگاه‌ها برای راه اندازی تیم نوجوانان سراغ بچه‌های ما آمدند.

در سایت خبری خبرخوان آخرین اخبارحوادث,سیاسی,فرهنگ وهنر,اقتصاد و تکنولوژی,دفاعی,ورزشی,ایران,جهان را بخوانید.

* چه دلنشین، یعنی مسیر برعکس! همه جا ملی از باشگاه‌ها بازیکن می‌گیرد!

– بله عرض کردم برخی باشگاه‌ها، زیاد باشگاه‌ها خودشان تیم داشتند. خلاصه آن نسل موفق نشد به جام جهانی صعود کند. من به اسپانیا برگشتم اما در همه زمان کرونا این فکرآزارم می‌داد که ضمانت داشتم تا تیم را به جام جهانی ببریم. بعد هنگامی فدراسیون مجدد نظر داد، برگشتم تا کار نیمه تمامم را همه کنم.

* این که شما به سراسر ایران رفتید و خودتان شخصاً از دل محلات و مدارس بازیکنان و استعدادها را کشف کردید، زیاد سخن‌ها در دل خود دارد. از مسئولیت پذیری شما تا توانایی های بیکران در سراسر ایران زمین…

– بله من مسئولیتی را قبول کرده بودم که باید به بهترین شکل انجامش می‌دادم. ما در ایران توانایی زیاد داریم اما به شکل سیستماتیک آنها جذب باشگاه‌ها نمی‌شوند و باید خودت بروی و آنها را اشکار کنی و من تقریباً همه ایران را رفتم. این ماموریت ذاتی یک سرمربی است که همه را ببیند و بهترین‌ها را انتخاب کند. من به جرأت ۵ هزار نفر را دیدم و سپس از ۱۵ روز تیمی را به تاجیکستان بردم که اولین قهرمانی را به دست آورد.

*و همان تیم اسکلت مهم کار شما شد؟

– بله اما هیچ زمان و در هیچ مقطعی درهای تیم ملی را نبستم. هرکس می‌آمد و می‌او گفت می‌خواهم تست بدهم، من قبول می‌کردم. همه بازی‌ها در همه مقاطع را می‌دیدم و از هر سفری برای دیدن بازی‌های محلی هم منفعت گیری می‌کردم. همین یک مثال کافی است که بدانید از ۴۰ نفری که به اردوی آخر تیم ملی دعوت شدند ۲۰ نفر تستی بودند. سپس از تاجیکستان یک روز سر تمرین دیدم پسری غمگین گوشه‌ای نشسته، گفتم چه مشکلی دارد؟ انها گفتند آمده تست بدهد اما قبلاً ثبت نام نکرده، من گفتم عیبی ندارد به او لباس بدهید. او تست داد و الان عضوی از همین تیم ما و ستاره‌ای برای آینده است. فکر کنید آن روز از او تست نمی‌گرفتم، چون ثبت نام نکرده و سرزده آمده می بود.

*دقیقاً به همین فکر می‌کنم که این توانایی سرخورده می‌شد و چه بسا برای سن و توانایی اندک اصلاً قید فوتبال را هم می‌زد.

– و اینطوری هم خودش از دست می‌رفت و هم فوتبال ایران از داشتن یک توانایی آینده‌ساز محروم می‌شد. از این موارد زیاد زیاد دارم، قبل از همین سفر تازه ما به تایلند و در حالی که تنها ۴ هفته به اعزام تیم زمان باقی می بود، من از یک نفر تست گرفتم که الان عضو تیم ملی است.

* ای کاش همه مربیان ما به خصوص در سطوح پایه همین نگاه شما را داشتند و به بچه‌ها، به چشم بچه خود نگاه می‌کردند.

– من یک بار دیگر هم این را گفتم که این‌ها همانند بچه‌های خودم نیستند، این‌ها بچه‌های من می باشند. همان رفتاری که با فرزندان خودم دارم را با این بچه‌ها دارم به آنها به چشم امانت مردم هم نگاه نمی‌کنم. اینها خود بچه‌های من می باشند و همه چیز زندگی و آینده آنها برای من مهم است. نباید زمان‌ها را از این بچه‌ها کوتاه کرد.

*بدعت غلطی که متأسفانه این سال‌ها به شدت به فوتبال ما ضربه زده این است که باشگاه‌ها همه هزینه‌ها را برای تیم مهم می‌گذارند و به تیم‌های پایه می‌گویند بروید خودتان درآمدزایی کنید! در فوتبالی که حتی برای تیم‌های بزرگ هم اسپانسری نیست! نتیجه این می‌بشود که فقط فرزندان ثروتمندان شانس فوتبالیست شدن را اشکار می‌کنند. چه خوب که شما این نگاه را ندارید.

– فکر می‌کنی چرا فوتبال اینقدر برای همه دنیا دلنشین است؟ چون فوتبال عین زندگیست. هنگامی شما به فردی پشتیبانی می‌کنی و او موفق می‌بشود، بزرگترین لذت دنیا را می‌برید. فوتبال تنها برای ثروتمندان نیست، یقیناً که اگر فردی توانایی دارد و تلاش هم می‌کند، چه عیبی دارد که ثروتمند هم باشد؟ باید حقش را بدهید. اصلاً ثروت در این مقوله هیچ دخالتی ندارد، لیاقت و پشتکار خود افراد مهم است و ما به گفتن مربی باید به این بچه‌ها پشتیبانی کنیم تا پیشرفت کنند. من خودم بچه پایین شهر هستم و از صفر مطلق اغاز کردم، بعد زیاد خوب این‌ها را فهمیدن می‌کنم. شما امروز به فردی پشتیبانی می‌کنید و فردا فردی به شما پشتیبانی می‌کند، این قانون زندگیست. به گفتن یک مربی فوتبال باید نسبت به توانایی بچه تصمیم گرفت نه به شغل پدر و جایگاه اجتماعی، باید به بچه‌های محروم و کم بضاعت زمان داد تا همراه شوند و از طریق فوتبال زندگی خود و خانواده‌شان را عوض کنند.

*همین نگاه شما منظور من می بود که امیدوارم الگوی همه فوتبال ما بشود، این که همه چیز پول نیست.

– هرچه هست تنها مسئولیت پذیری و ماموریت ما در روبه رو ایران و فوتبال است. اینجا از من و همکارانم تا مدیران و کادر پزشکی و بچه‌ها همه فقط جستوجو کار بزرگ و بالا بردن پرچم ایران می باشند. هنگامی کاری دلی شد، هنگامی یک تیم خانواده شد، همه پای کار می‌آیند و فردی نق نمی‌زند. فردی جستوجو بهانه نیست.

چندین دفعه با مدیران فدراسیون جلسه داشتیم و آنها هم تا حد امکان برای مان امکانات مهیا کردند. سخن من این است که یک مربی یا نباید کاری را قبول کند یا اگر کرد، نباید برای پول جستوجو بهانه باشد. اینجا تیم ملی است و اگر کمبودی هست یا اگر حرفی داریم، جایش داخل فدراسیون است نه در رسانه‌ها! همه ما یک خانواده هستیم و به هم پشتیبانی می‌کنیم تا پرچم کشورمان بالا برود.

* روزی که مسئولیت تیم را قبول کردید نقشه راه و هدفگذاری‌های مقطعی و بلند زمان شما چه می بود؟ آیا اصلاً به امروز و این نتایج احتمالی می‌دادید؟

– بله! از یک سال و نیم قبل که ما کار جدی با این تیم را اغاز کردیم همیشه او گفت و گو‌های بسیاری با بچه‌ها داشتم و برای آنها یک نقشه راه با اهداف مقطعی اشکار کردم. از همان ابتدا مقصد نهایی و بزرگ ما قهرمانی در جام جهانی می بود!

*درست شنیدم؟ قهرمانی در جام جهانی یا جام ملت‌های آسیا؟

– مسئله دقیقاً همین است. آن داستان معروف را همه شنیدند که شما باید مقصد بزرگی داشته باشید و بیشترین تلاش خود را بکنید تا آن زمان حتی اگر به نیمی از نتیجه هم برسید حس خوبی داشته باشید. اگر ما هدفمان را کوچک انتخاب می‌کردیم اصلاً به اینجا نمی‌رسیدیم. تو باید بخواهی مارادونا شوی تا احتمالا به تیم ملی کشورت برسی! اگر فقط مقصد ماحضور در جام ملت‌های آسیا می بود اصلاً به جام جهانی نمی‌رسیدیم!

* آن مسیر راه و مقصد‌گذاری را توضیح می‌دهید؟

– ما در مقطع اول رسیدن به جمع ۱۶ تیم آسیا را مقصد گذاری کردیم. مقصد دوم صعود از گروه و مقصد سوم قهرمانی در جام ملت‌ها می بود. در قرقیزستان قهرمان شدیم، با ۲۱ گل زده و بدون سخن و حدیث تا به مقصد اول خود برسیم. سپس به مقصد دوم هم رسیدیم اما سوم شدیم تا به مقصد سوم نرسیم. من نمی‌خواهم داخل جزئیات بازی با ژاپن شوم و این که چه اتفاقاتی افتاد که آن بازی را باختیم اما آنقدر غمگین بودم که خود بچه‌ها دیدند و همین عرصه یک پیروزی بزرگ شد.

* یعنی «ناکامی پل پیروزی است» در عمل!

– بله، نباید اسیر بهانه‌ها و کمبودها شویم. آن روز بچه‌ها فهمیدند که این توانایی و پتانسیل را دارند که من به گفتن مربی اینقدر از آنها توقع دارم. فهمیدند که می‌بشود جلوتر رفت، می‌بشود بالاتر ایستاد و نتیجه این شد که به مقصد چهارم رسیدیم و در بین ۴۴ تیم یکی از نمایندگانی شدیم که از آسیا به جام جهانی رفت.

* سپس از قرعه کشی جام جهانی هنگامی در گروه مرگ افتادید، خودتان حس می‌کردید که می‌توانید از این گروه صعود کنید؟

– دلنشین است که بدانید زیاد‌ها در فوتبال حتی در خود فدراسیون باور نداشتند که این تیم می‌تواند از این گروه بالا برود. برزیل قهرمان ۴ دوره جام جهانی نوجوانان و انگلستان قهرمان دو دوره قبل در یک گروه! دو سرزمین صاحب فوتبال و مدعی فوتبال در همه عرصه‌ها، زیاد‌ها فکر می‌کردند می‌رویم و روبه رو برزیل و انگلستان کیسه گل می‌شویم! اما یادتان هست همان موقع من چه گفتم؟

* بله شما از زمان بازی با بزرگان استقبال کردید.

– این باور من بوده که حتی اگر قرار است برویم و در تورنمنتی برای اختلاف سطح حذف شویم، چه بهتر که با بزرگان بازی کنیم تا توانایی ملزوم برای بزرگ شدن را کسب کنیم. بهترین زمان برای بازی روبه رو تیم‌های بزرگ در جام جهانی است و شما ببینید که ما چه نمایشی داشتیم.

* انصافاً هم نتیجه تیم نوجوانان عالی می بود و هم نمایش تیم!

– ما روبه رو برزیل حتی در همان نیمه اول که دو گل خوردیم هم نمایش خوبی داشتیم. روبه رو انگلستان هر دو نیمه عالی بودیم، برابر کالدونیا هم چون جستوجو زدن ۱۱ گل و صدرنشینی بودیم هنگامی توپ‌هایمان به آن شکل شگفت و غریب گل نمی‌شد، خودمان زیاد تر اذیت شدیم. یقیناً که خوشبختانه صعود کردیم.

* اگر بخواهید بین برزیل و انگلستان قیاس کنید کدام تیم بهتری می بود؟

– برزیل به لحاظ فردی بازیکنان بهتری داشت. آنها همه المان‌های ملزوم همانند شدت، قوت و تکنیک را داشتند و به معنی واقعی کلمه غیر قابل پیش بینی بودند. اما در قالب تیمی و کار سازماندهی شده تاکتیکی، انگلستان تیم بهتری می بود.

* از سپس قرعه کشی و اشکار شدن این گروه تا اغاز جام جهانی آیا تدارکات و امکانات برای تیم ملی نوجوانان – با دقت به بضاعت فدراسیون – مناسب می بود؟

– نه! من باید حقیقت را بگویم و انصافاً شرایط و امکاناتی که برای آماده سازی این تیم وجود داشت در حد بزرگی میدان جام جهانی نبوده است. به دیگر تیم‌ها و رقبایمان در همین تورنمنت که نگاه می‌کنیم همه امکانات و روال آماده‌سازی بهتری داشتند اما کلید واژه همان «بضاعت فدراسیون» است. ما محدودیت‌های بسیاری داریم که دست مدیران را می‌بندد. شما ببینید زمین‌های آکادمی ملی خاکی شده و ما حتی زمین تمرین مناسب هم نداشتیم. مسئولان شهرداری که جا دارد من از آقای زاکانی و آقای آخوندی اینجا زیاد سپاس کنم، زیاد به ما پشتیبانی کردند. بدون این که بخواهند اسمشان نقل بشود برای ما چند اردو گذاشتند.

بازی‌های دوستانه چه؟

– ما دو هفته در دبی بودیم و تنها یک بازی برگزار کردیم. به هر حال در این عرصه فدراسیون محدودیت‌هایی دارد. ما حتی تا لحظه آخر و دقیقه ۹۰ نمی‌دانستیم که می‌توانیم به اردوی تایلند برویم یا نه! آمریکا از دو ماه قبل برنامه‌هایش را بسته می بود و هنگامی آنجا رسیدیم آنها دیگر نتوانستند با ما دوستانه بازی کنند. در حقیقت اولین بازی رسمی و تدارکاتی ما یکی شد که بازی با برزیل می بود! با این وجود من همیشه به تیمم ایمان داشتم. همیشه همه جا می‌گفتم حتماً از این گروه صعود می‌کنیم. ما خودمان را برای همه سناریوها آماده کرده بودیم، حتی با حداقل امکانات و تدارکات. همیشه به بچه‌ها می‌گفتم که کار بزرگ خودش همه دنیا را صدا می‌زند.

*تیم ما از گروه صعود کرد و اکنون باید روز سه‌شنبه در مرحله یک هشتم نهایی روبه رو مراکش بازی کند. شخصاً ترجیح می‌دادید با کدام تیم روبرو شوید؟

– ببین هر تیمی که به جام جهانی می‌رسد یعنی با لیاقت است. فوتبال در همه دنیا پیشرفت کرده و دیگر هیچ تیمی از پیش برنده نیست. درهمین بازی ژاپن و سنگال فاصله قد و قامت بازیکنان دو تیم زیاد زیاد می بود. ژاپن همه بازی دفاع کرد اما برد! خود ما برزیل را بردیم و در مقطع نوجوانان همه تیم‌ها به یک اندازه خطرناکند.

* در سخن بگویید‌هایتان گفتید که می‌خواستید به نیوکالدونیا ۱۱ گل بزنید. سپس از این که بازی ۵ بر صفر شد غمگین بودید؟

– در لحظه بله اما نمی‌دانم چه دستی در کار است که مانع ها را یکی یکی از سر راه ما برمی‌دارد. در لحظه اتفاقی می‌افتد و ما فکر می‌کنیم آن اتفاق بد است اما بعداً می‌بینی که خداوند چه حکمتی داشته و چه لطفی به تو کرده! ما ممکن می بود حتی به اکوادور بخوریم و دیدید که سپس بازی خبرنگاران از اسپانیا با من سخن زدند. اکنون که به مراکش خورده‌ایم می‌بینم که احتمالا بهتر شد که ما صدرنشین گروه نشدیم.

* قرعه در این سمت جدول به مراتب راحت‌تر از آن طرف است. انشاالله ما سپس بردن مراکش با برنده مالی و مکزیک بازی می‌کنیم که روی کاغذ به مراتب بهتر است از آرژانتین، برزیل یا اسپانیا!

– ببینید واقعاً برای من فرقی نمی‌کند که روبه رو چه تیمی بازی کنم. این باور من است و شعار نمی‌دهم. شما دیدید که روبه رو دو قهرمان جهان چطور بازی کردیم. سپس از بازی ژاپن و سنگال رفتم و به مربی ژاپن تبریک گفتم – چون دوست من است – وشاید باور نکنید اما او او گفت «قبل از این مسابقه من فیلم بازی شما برابر برزیل را برای بچه‌هایم گذاشتم تا به خودباوری برسند. گفتم هنگامی ایران می‌تواند برزیل را ببرد شما هم می‌توانید» نتایج ما برای کل فوتبال آسیا خوب شده و به نوعی آبروداری کردیم. اما بهرحال برای بچه‌ها در این سن اسم اسپانیا می‌توانست بار روانی تشکیل کند.

*زیاد از فوتبالی‌ها دلواپس ریکاوری این تیم می باشند برنامه شما در فاصله دو بازی چیست؟

– بله ریکاوری مبحث زیاد مهمی است و به همین علت من امروز را تعطیل کردم و به کل تیم استراحت دادم. فردا روز زیاد سختی داریم، باید به فرودگاه برویم در شهری دیگر مستقر شویم و تمرین هم داریم اما دلواپس نباشید. بچه‌ها همانند همیشه در بهترین شرایط روبه رو مراکش حاضر خواهند شد.

* این تیم تا کجا تاریخ سازی خواهد کرد؟ گفتید که مقصد قهرمانی جام جهانی است!

– مقصد نهایی بله اما اجازه دهید من به جای تاریخ سازی از کلمه ماموریت منفعت گیری کنم. از نظر من و بچه‌ها ما ماموریت داریم تا آخرین ذره انرژی برای نام ایران بجنگیم. ما ماموریت داریم تلاش کنیم، بجنگیم و امیدوار باشیم و با این ذهنیت دیگر برد و باخت در این سن و سال معنی نخواهد داشت. مهم این است که هر کس از مدیریت و تدارکات تا بچه‌ها و من همه ماموریت‌مان را درست انجام بدهیم.

* سپس از پیروزی روبه رو برزیل اهالی خانواده فوتبال از شما به طور اختصاصی حمایتکردند. یحیی گل محمدی که قبل از اعزام به اردو آمد، سردار آزمون، علی پروین و امیر قلعه نویی هم ویدئو دادند. این حمایتچه مقدار در روحیه شما تأثیر داشت؟

– زیاد زیاد و من بابتش از همه سپاس می‌کنم. اهمیت دادن به این بچه‌ها حس بزرگی در تیم به وجود آورد. من از همه متشکرم اما یک سپاس اختصاصی از «مهدی طارمی» دارم که احتمالا خودش راضی نباشد من این را بگویم اما بدانید که در یک تمرین که همزمان شده می بود با وجود تیم ملی بزرگسالان، یکی از بازیکنانم کفشش پاره شد. رفت بیرون تا آن را بچسباند و هنگامی برگشت او گفت آقا مهدی به من حرف های دو دقیقه بیا هتل المپیک! من گفتم طارمی با تو چه کار دارد؟ او گفت نمی‌دانم! چون اجازه نمی‌دهم این بچه‌ها تنها جایی بروند و در زمان زمان اردو خودم را مسئول همه چیز آنها می‌دانم، گفتم با سرپرست برو و برگرد. هنگامی برگشت بال درآورده می بود! طارمی دیده می بود که او مشغول چسب زدن به کفشش و غمگین است و به او یک جفت کفش با نام خودش داد. آن بچه آن شب باهمان کفش‌ها خوابید و چنان انگیزه‌ای گرفت که الان فیکس تیم ماست. مهدی بزرگی خود را نشان داد به بچه‌ها بزرگی آموخت. او به یک نوجوان امید و آینده داد، فردی که ممکن می بود حتی خط بخورد اما اکنون فیکس تیم ملی است.

*در تک تک رفتارها و جملات شما درس‌هایی هست، این که مواظب بچه‌ها هستید و آنها را تنها جایی نمی‌فرستید. این که برای مثالً اجازه حمل تلفن همراه ندارند و زیاد کارهای دیگر شما که امیدوارم الگوی دیگر مربیان بشود.

– برای من ۸ سال طول کشید تا مدرک پرولایسنس را بگیرم. آنجا برای این که حسین عبدی هستم دوهفته‌ای به من مدرک ندادند! آنجا باید علاوه بر فوتبال دروس روانشناسی، جامعه شناسی و زیاد چیزهای دیگر را هم بخوانیم. مهمتر این که باید در عمل به بچه‌ها یاد بدهیم. من خودم سر تمرین موبایل نمی‌برم و هیچکس حق ندارد و این قانون برای همه یکسان است.

* و عذرخواهی معروف شما سپس از ناکامی برابر انگلستان سپس از آن نتایج و آن نمایش درخشان…

– من اهل شوآف نیستم. کاری می‌کنم که به آن باور دارم. برای خوشایند فردی کاری نمی‌کنم و چیزی نمی‌گویم. تیم ملی و فدراسیون فوتبال متعلق به همه مردم ایران می باشند این حق مردم است که از نتایج تیم ملی خوشحال شوند و اگر ناکامی ما علتناراحتی مردم بشود، باید عذرخواهی کنیم. من خوشحالم که توقع و انتظارات از تیم من آنقدر بالا رفته که ناکامی روبه رو قهرمان جهان را برنمی‌تابند. من می‌خواستم به بچه‌ها و به خانواده فوتبال این مطلب را بدهم که حتی روبه رو قهرمان جهان هم این توانایی را دارید که ببرید. از نظر من تیم من بهترین تیم جهان است، حتی اگر در حقیقت رقیب نیرومندتر باشد ما باید ابتدا خودمان را باور داشته باشیم. با این ذهنیت شما اگر به قهرمان جهان هم ببازید، باید عذرخواهی کنید.

* کاش همه با این ذهنیت به فوتبال نگاه می‌کردند!

– من واقعاً کاری با دیگران ندارم اما اگر می‌خواهیم فوتبالمان پیشرفت کند ابتدا باید فرهنگ حاکم بر آن را عوض کنیم. فوتبال اگر می‌خواهد پیشرفت کند باید فرهنگ صداقت را جانشین فرهنگ جاری کند.

* این روزها برخی لژیونرهای ما حرف های‌اند که از تیم شما چند نفر می‌توانند لژیونر شوند. نظر خودتان چیست؟

– من همیشه جوری به شاگردانم در هر تیمی آموزش می‌دهم که کار برای مربی بعدی آنها سخت بشود. الان هم نمی‌خواهم بگویم چه فردی یا چند نفر می‌تواند لژیونر شوند، مهم این است که همه پیشرفت کنند و یقیناً که اگر بتوانند خارج از ایران بازی کنند به سود فوتبال است. نگاه کنید سردار آزمون یا مهدی طارمی یا همه بچه‌های لژیونر هنگامی به تیم ملی می‌آیند چه مقدار به دیگران پشتیبانی می‌کنند؟ این که شما به دیگر کشورها بروید و با امکانات بالای آنجا زیر نظر بهترین مربیان آموزش ببینید، به سود آینده فوتبال ماست.

*سوالی که برای برخی پیش آمده این است آیا حسین عبدی هنگامی رفتاری را انجام می‌دهد به این فکر می‌کند که چند نفر از شاگردانش در آینده مربی خواهند شد و می‌خواهد فرهنگ درست را به نسل بعدی منتقل کند؟

– صد در صد درست است. من بچه‌ها را جوری آموزش می‌دهم که همین اکنون در این سن رهبران خوبی می باشند. هر تیم یک کاپیتان دارد و همه باید از او سخن شنوی داشته باشند اما این منافاتی با رهبر بودن سایرین ندارد. هر بازیکن در هر پست در هر لحظه از بازی باید تصمیم درست بگیرد، بعد باید توانایی رهبری داشته باشد. مسلم است که هر تیم فقط یک رهبر می‌خواهد اما همه باید این توانایی را داشته باشند. من بازیکنانی را آموزش می‌دهم که در آینده خودشان مربیان خوبی خواهند شد.

* آیا بچه‌های شما در زندگی شخصی و مسائل خارج از فوتبال هم با شما مشورت می‌کنند؟

– صد در صد بله، اصلاً یک مربی همانند یک پدر یا معلم ماموریت دارد که همیشه و همه جا به شاگردانش پشتیبانی کند. فوتبال بخشی از زندگی و شغل ماست اما همه زندگی نیست. ضمن این که اتفاقات خارج از فوتبال می‌تواند روی کار درون زمین هم تأثیر بگذارد.

* حسین عبدی این دو دهه کجا می بود؟ چرا در فوتبال ایران هر سال تیم نداشت؟

– من از جوانان که پیراهن پرسپولیس را پوشیدم تا سال ۷۹ تنها پیراهن قرمز تنم می بود. اتفاقاتی افتاد که سپس از آن دبل قهرمانی از تیم محبوبم جدا شدم، یکی دو ماه در فولاد و سپس به کویت رفتم و سال ۲۰۰۲ کفش‌ها را آویختم. به امارات رفتم که خانواده‌ام آنجا بودند. سپس به انگلستان و مدرک حرفه‌ای گرفتم و سپس همزمان با کار تیمداری در دانشگاه هم تدریس می‌کردم. اصلاً در برنامه‌هایم نبوده است که به ایران بیایم اما آمدم و چند سالی پشتیبانی مربی پرسپولیس بودم. در یک بازی برابر النصر که طارمی گل زد، سرمربی هم بودم. دوست ندارم داخل حاشیه شوم اما تنها در جواب به سوال شما بگویم در فوتبال ما عدم صداقت آزاردهنده است. از بازیکن تا مدیرعامل هنگامی افترا بگویند، از روح ورزش دور می‌شوید. اگر همه چیز پاک باشد پیشرفت می کنیم. من به بازیکنانم همیشه می‌گویم که راستش را بگویید؛ اگر آماده نیستی بهتر است به من بگویی چون اگر نگویی و به زمین بروی خراب کنی، دیگر به تو بازی نمی‌دهم. بازیکن شب قبل از مسابقه استراحت کافی نداشته، مربی اشتباهات و کمبودهایش را قبول نمی‌کند، مدیرعامل به افترا وعده می‌دهد و سپس همه چیز آماده و در بهترین شرایط می باشند! این فضایی نیست که من بتوانم در آن کار کنم.

* سپس از نتایج درخشان نوجوانان این روزها همه از آینده حسین عبدی سخن می‌زنند.

– من الان همه تمرکزم روی جام جهانی و تیم نوجوانان است. برای لحظه لحظه بازی‌ها و تا قبل از اغاز مسابقه برنامه دارم و تصمیمم را برای آینده گرفته‌ام که به وقتش اظهار می‌کنم، احتمالا زیاد‌ها از آن شگفت زده شوند!

* ترجیح شما ادامه دادن به کار در همین سطح ملی است یا باشگاهی؟ کاری به نام تیم‌ها یا پیشنهادات احتمالی نداریم، او گفت و گو اینجاست که ما ۵۰ سال است به المپیک نرفتیم و کارشناسان می‌گویند اگر قرار است این طلسم بشکند، همین تیم حسین عبدی را از الان با خود او نگه داری کنید تا ۴ سال سپس به المپیک برویم.

– این سخن درستی است. ما همیشه از یک ضعف ضربه خورده‌ایم، تیمی که از این جام جهانی حذف می‌بشود از فردا برای مسابقات جوانان در آینده برنامه‌ریزی می‌کند. اردو می‌گذارند، بازی تدارکاتی و هر آنچه لازمه راه اندازی و پیشرفت یک تیم است را دارند اما ما همیشه سپس از هر تورنمنت تیم را تعطیل می‌کنیم و چند ماه مانده به مسابقات تازه می‌خواهیم استارت بزنیم. معلوم است که اینگونه موفق نمی‌شویم، شخص حسین عبدی اصلاً اهمیتی ندارد. اگر می‌خواهید به المپیک بروید همین تیم را نگه داری کنید. باهر مربی که انتخاب می‌کنید این تیم باید نگه داری بشود، بازیکنان در طول سال کنار هم اردو و بازی داشته باشند و به شما قول می‌دهم که در آن صورت به المپیک می‌رویم. چه من باشم چه نباشم این بچه‌ها لیاقتش را دارند.

*اگر بخواهید یک نسخه برای صعود به المپیک بنویسید چه مواردی مهمتر است؟

– باز هم می‌گویم شخص مهم نیست. چه حسین عبدی و چه هر کس دیگر اول باید نگرش به سمت پیشرفت و بهتر شدن باشد. دوم باید امکانات منطقی برای یک تیم مهیا بشود، یک زمین صاف که بچه‌ها بتوانند روی آن تمرین کنند و متأسفانه ما در ایران نداریم. سوم این که این بچه‌ها به لحاظ مالی جز طبقه قوی جامعه نیستند و بطور شخصی نمی توانند تغذیه یا امکانات اولیه را همانند کفش داشته باشند. باید به آنها پشتیبانی بشود. با این دست فرمان تیم به المپیک می‌رود. الان همه کشورها تیم نونهالانی دارند که برای سال سپس نوجوانان روی آن کار می‌کنند. نوجوانان به جوانان می‌رود و جوانان به امیدها، اما ما چه؟

* در بازی روبه رو انگلستان بارندگی زیاد به زیان ما شد. اندونزی در منطقه‌ای است که باران‌های سیل‌آسا دارد و بچه‌های ما عادت به این شرایط ندارند. دلواپس تکرار باران در بازی با مراکش نیستید؟

– چرا اما کاری از دست ما بر نمی‌آید. ما باید تلاشمان را بکنیم و برای شرایط گوناگون بازی برنامه داشته باشیم. حقیقت این است که مابازی در شرایط بارندگی را تمرین نکرده‌ایم. اینجا زمین‌ها صاف است و توپ سر می‌خورد. بچه‌های ما هم فقط یک جفت کفش میکس دارند. بین دو نیمه بازی با انگلستان آنها که به این شرایط اقلیمی عادت دارند دو جفت کفش عوض کردند اما ما نداشتیم. پیراهن بچه‌ها خیس می بود و همان را چلاندند…

* و سوال آخر؛ چند نفر از بازیکنان تیم شما توانایی بازی در لیگ برتر را دارند؟ فکرمی‌کنید چند نفر سپس از این تورنمنت در لیگ برتر بازی کنند؟

– همین تیم انگلستان زیاد تر بازیکنانش در تیم‌های باشگاهی خود بازی می‌کنند اما در سرزمین ما به نوجوان ۱۷ ساله سخت میدان خواهند داد. در تیم ما فقط قندی پور است که توانایی بازی در لیگ برتر دارد اما نه در پست تخصصی خود! او در تیمی است که زیاد تر به کار دفاعی بها خواهند داد و ناچار است در پست غیر تخصصی بازی کند. امیدوارم باشگاه‌ها به همه این بچه‌ها میدان و بها بدهند و حداقل انتظارم این است که در یک مقطع سنی بالاتر یعنی جوانان از آنها منفعت گیری بشود. رویایم هم این است که آنها لژیونر شوند و به پیشرفت فوتبال ایران پشتیبانی کنند.

*ممنون، زیاد زمان شما را گرفتیم. آیا مسئله‌ای هست که من نپرسیدم و دوست داشته باشید در رابطه آن سخن بگویید کنید؟

– نه ممنون. ممنون از شما و همه افرادی که در هر کجا و در هر شغل و لباسی می باشند به تیم ملی نوجوانان بها خواهند داد. از رسانه‌ها گرفته تا بزرگان فوتبال و آقای تاج و بقیه مدیران فدراسیون، همه افرادی که برای این تیم زحمت کشیدند در پیروزی شریک می باشند. زیاد‌ها هم الان به تیم روحیه خواهند داد و امیدواریم در آخر کار تیم ملی علتافتخار و خوشحالی همه مردم باشد.



منبع