سازگاری کن یا بمیر. بیانیه ای تاکیدی، اما کاملاً روحیه ای را که استارتاپ ها را هدایت می کند، تسخیر می کند . جستجو برای نوآوری زیاد تر چیزی است که این کارآفرینان را اشکار می کند، که اکنون چطور می توانند از زمان های تشکیل شده توسط فناوری های دیجیتال تازه مرتبط با یک ایده تجاری نوآورانه منفعت گیری کنند.
یک استارت آپ را می توان به گفتن یک شرکت نوظهور تعریف کرد که طبق معمولً دارای یک جزء مهم فناوری و پتانسیل رشد بالا است. به طور کلی، این شرکت ها از ایده های نوآورانه ای حمایتمی کنند که در خط کلی بازار برجسته است.
با دقت به ربط روزافزون این نوع از کسب و کارهای نوظهور، که برخی از غول هایی را که اکنون بر بازار تسلط دارند ( برای مثالً فیس بوک ، آمازون یا گوگل ) به وجود آورده است، جای شگفتی نیست که اتفاق استارتاپ دقت بیشتری را به خود جلب کند و این که تعداد کارآفرینانی که میخواهند فرصتی را به دست آورند و خارج از منطقه آسایش خود اندوختهگذاری کنند تا شانس خود را با یک مدل کسبوکار نوآورانه امتحان کنند، در حال افزایش است.
انواع تامین مالی
در قیاس با انواع دیگر شرکتهای سنتیتر، استارتآپها نیز تغییرات بزرگی را از نظر مؤلفه اقتصادی مرتبط با تشکیل یک شرکت تازه نشان خواهند داد. با دقت به این که هزینههای گسترش اولیه زیاد کمتر از آنهایی است که مشاغل سنتی نیاز دارند، نیازهای مالی نیز کمتر خواهد می بود .
اگرچه این شرکتها طیف گستردهتری از اندوختهگذاران را جذب میکنند، اینها برخی از بازیگران معمولی می باشند که استارتآپها برای تامین مالی پروژههای خود از آنها منفعت گیری میکنند:
FFF (خانواده، دوستان و احمق ها)
اگرچه برخی آنها را اندوخته گذار واقعی نمی دانند، اما نقش کلیدی در مرحله های اولیه یک شرکت دارند. اینها افرادی می باشند که به کارآفرین نزدیک می باشند و در اغاز وقتی که ایده آنقدر گسترش نیافته است که دیگران را قانع به اندوخته گذاری کند، با اندوخته محدودی شراکت می کنند.
فرشتگان تجارت
این فرشتگان افرادی می باشند که تصمیم می گیرند از پروژه حمایتکنند و پول خود را برای دچار شدن در یک تجارت تازه اندوخته گذاری کنند. با شراکت اندوخته ای که به ندرت از ۵۰۰۰۰ یورو فراتر می رود، این اندوخته گذاران طبق معمولً در سطوح دیگر در پروژه شراکت می کنند و با توانایی، ارتباطات یا مشتریان خود شراکت می کنند.
اندوخته اولیه
اندوخته اولیه طبق معمولً در مرحله های اولیه چرخه فراهم مالی یک شرکت ظاهر می بشود، قبل از این که سودآور بشود. هر چه شرکت بذرهای بیشتری جذب کند، گمان پیروزی آن زیاد تر خواهد می بود. به حرف های کارلوس گوئررو ، کارشناس اندوخته اولیه ، اندوخته گذاری ها طبق معمول از ۲۰۰۰۰۰ یورو تا ۷۰۰۰۰۰ یورو متغیر است. تصمیم برای اندوخته گذاری، در این مورد، بر پایه سود جاری شرکت نیست، بلکه زیاد تر بر پایه پتانسیل ایده و تیم پشت آن است.
اندوخته گذاری خطرپذیر
این نوع اندوختهگذار طبق معمولً وقتی ظاهر میبشود که استارتآپ در مرحله گسترش یافتهتری است، اما هم چنان یک اندوختهگذاری پرخطر محسوب میبشود. با این حال، برخلاف فرشتگان تجاری، اندوختهگذاری خطرپذیر از سوی افراد نمیآید، بلکه از صندوقهای اندوختهگذاری تخصصی که مبالغ زیاد بزرگتری را اندوختهگذاری میکنند ، طبق معمولً در دورهای گوناگون فراهم مالی، اندوختهگذاری میکنند تا مطمعن حاصل بشود که شرکت برای فراهم نیازهای آتی خود با افتپول روبه رو نمیبشود.
سهام خصوصی
به گفتن یک قاعده کلی، این نوع تامین مالی برای شرکتهایی که قبلاً یا تقریباً تاسیس شدهاند که به مقدار قابل توجهی پول برای ادامه رشد تجارت خود نیاز دارند، تعلق دارد.
چه وقتی یک شرکت دیگر یک استارت آپ نیست؟
گوگل ، فیسبوک ، توییتر ، پرایوالیا … همه اینها شرکتهای زیاد موفقی می باشند که به نامهای معروفی تبدیل شدهاند. این شرکتها که وقتی استارتآپ بودند، زمانها پیش از برچسب «کسب و کار نوظهور» خود پیشی گرفتند.
در حالی که هیچ قاعدهای وجود ندارد که اشکار کند چه وقتی میتوان او گفت که یک استارتآپ به یک شرکت معمولی تبدیل شده است، عوامل بسیاری وجود دارد که میتواند نشان دهد که شرکت این انتقال را تکمیل کرده یا در اغاز انجام آن است. یک استارتاپ به یک تجارت معمولی تبدیل می بشود اگر :
عمومی می بشود.
به گفتن الهام قسمت شرکت های دیگر دیده می بشود و اغاز به داشتن رقیب ها در بازار می کند.
کارمندان دیگر نیازی به کار بیشتر از ۸.۵ ساعت در روز ندارند.
مرخصی کارکنان (تعطیلات، پزشکی…) بر اداره شرکت تأثیری ندارد.
این دیگر یک نهاد جدا گانه نیست، اما با/توسط شرکت فرد دیگر ادغام شده یا خریداری شده است.
از روحیه استارتاپی چه می توان آموخت؟
بدیهی است که استارتاپ به گفتن یک مفهوم فراتر از معنی مهم خود (که فقطً به نوع خاصی از شرکت ها در مرحله اولیه خود اشاره می کند) کشیده شده است و اکنون برای توصیف یک رویکرد مدیریتی خاص نیز منفعت گیری می بشود. نویسنده اریک ریس در کتاب خود « راه راهاندازی » (۲۰۱۷) پنج اصل اساسی یک استارتآپ را که هر شرکتی باید بدون دقت به اندازه و درجه بلوغ آنها اتخاذ کند، شناسایی میکند :
نوآوری مستمر
مقصد این نیست که یک ایده نوآورانه به ثمر بنشیند، به عقب برگردید و تازه از آن اغاز کنید، بلکه از طریق خلاقیت، روشی را شناسایی کنید که به شرکت اجازه می دهد دائما رشد کند و ایده های تازه تشکیل کند.
استارتاپ به گفتن یک واحد اتمی کار.
ایده این است که تیمهای کاری در شرکتهای بزرگ تشکیل بشود و آنها را قادر میسازد تا همانند استارتآپهای کوچک داخلی عمل کنند، و از سستی معمولی کسبوکارهای سنتی پرهیز کنند.
کارآفرینی به گفتن کارکرد گمشده در سازمان.
در برخی از شرکتها، از آنجایی که موقعیت راحتتری در بازار تشکیل میکنند، مفهوم کارآفرینی که به گفتن کاوش مداوم مدلهای کسبوکار تازه فهمیدن میبشود ، کنار میرود. این شرکت ها تمایل بسیاری به اندوخته گذاری بر روی فعالیت سودآور آزمایش شده و قابل مطمعن خود دارند و زیاد کم روی گسترش روش ها یا ایده های تازه تمرکز می کنند. در کتاب خود، اریک ریس، استدلال می کند که این کارکرد معمولی استارتاپ باید به قسمت مهم هر شرکت تبدیل بشود، همتراز با بازاریابی یا امور مالی.
تأسیس دوم
مقیاس تغییرات مورد نیاز برای انجام مرحله های فوق به گونه ای است که تبدیل نوعی “تاسیس دوم” شرکت می بشود. این کار الزام آن است که شرکت DNA خود را بازنویسی کند، چون کل مقصد شرکتی خود را حول نوآوری تعریف می کند، که به گمان زیادً الزام تجدید ساختار روش های کاری حاضر است. به عبارت دیگر، فاصله گرفتن از مدلهای سنتی و تلاش برای تکرار انعطافپذیری که استارتآپها زمان انطباق با تقاضاهای بازار دارند.
دگرگونی مداوم
این مسئله را میتوان با عبارت «و برگشت به اغاز» خلاصه کرد. به حرف های Ries، شرکتها باید این توانایی را در DNA شرکتشان القا کنند که دائماً خود را مجدد اختراع کنند، به طوری که بعد از تشکیل تحول یا تحول، آماده پذیرفتن یک چالش تازه باشند./
منبع