سینمای علمی تخیلی :نقد فیلم Brazil

علی باقری
23 Min Read


چه مقدار از کار اداری متنفر هستید؟ جواب شما را نمی‌دانم اما به شخصه، کافی است به من بگویند فلان کار نیاز به پر کردن یک سری برگه دارد و من تا وقتی که آن‌ها را تحویل بدهم، چندین سکته را رد خواهم کرد! تری گیلیام نیز انگار یک روزی، از دست این همه برگه پر کردن و کاغذبازی‌های بی‌مورد خسته شده و تصمیم گرفت فیلمی بسازد که نه تنها این نوشته، بلکه نظام‌های ناکارآمدی که ادعای بی‌نقص بودن دارند را مورد تمسخر قرار دهد و این چنین، کنایه‌هایی به این زندگی صنعتی بزند. فیلم Brazil، از آن دسته آثار علمی تخیلی خاصی است که یکی از خاص‌ترین پادآرمان‌شهرهای دنیای سینما را دارد. با نقد فیلم Brazil همراه ویجیاتو باشید.

معارفه مختصر فیلم

Brazil فیلمی علمی تخیلی شوق انگیز به کارگردانی تری گیلیام و نویسندگی او، تام استاپارد و چارلز مکیوئن است. از بازیگران فیلم می‌توان به جاناتان پرایس، رابرت دنیرو، کاترین هلموند و… اشاره کرد. موسیقی فیلم بر مسئولیت مایکل کامن، فیلمبرداری بر مسئولیت راجر پرت و تدوین بر مسئولیت جولیان دویل بوده است. داستان فیلم در دنیایی پادآرمانشهر می‌گذرد که در آن کارمندی در رویاهایش، زنی را می‌بیند و در هیاهوی تشکیل شده به جستوجو یک نادرست سهوی، تلاش دارد به او برسد.

فرم و کارگردانی

برجسته‌ترین مسئله در فرم فیلم Brazil، طراحی صحنه آن است. گجت‌ها، فضاهای کاری و سکانس‌های مربوط به رویای سم، به طور همه و کمال در خدمت داستان‌گویی قرار گرفته‌اند. طراحی صحنه فیلم گاه مینیمال است و گاه آنقدر شلوغ که مخاطب را گیج سازد و همین نوشته نیز به نوعی نمایانگر مفهوم کلی فیلم نیز است. این چنین تدوین خاص تاثییر که با کات‌هایی ناگهانی، به نوشته و سکانس فرد دیگر می‌پرد و در غافلگیر کردن مخاطب نقش مفیدی را ایفا می‌کند.

نمود‌های اختصاصی فیلم نیز برای آن زمان، مناسب و قابل قبول محسوب خواهد شد و در کل، کارگردانی گیلیام در Brazil زیاد درخشان است. تری گیلیام تنها به داستان‌گویی بی‌نظیر خود بسنده نکرد و از همه پتانسیل حاضر منفعت برد تا نه تنها خاص‌ترین، بلکه یکی از مبهوت‌کننده‌ترین پادآرمانشهرهای غرق در صنعت و کاغذبازی را به عکس بکشاند.

بازیگران

دیدن جاناتان پرایس که با های اسپاروو Game Of Thrones او را به یاد می‌آورم، در نقش یک کارمند رویاپرداز برایم غافلگیر کننده می بود. یقیناً غافلگیری مهم آنجایی است که او با هنرمندی همه هر صحنه را از آن خود می‌کند و لحظه‌ای از قدرتمندی بازی‌اش کم نمی‌بشود. کیم گرایست به زیبایی، در یک لحظه شخصیت جیل را به گفتن فرشته‌ و در لحظه‌ای دیگر به گفتن یک شخصیت زن بی‌باک و شجاع به عکس می‌کشاند. رابرت دنیرو با آنکه احتمالا پانزده دقیقه زیاد تر در فیلم وجود نداشته باشد، بازی فوق العاده‌ای دارد و مخاطب را جذب شخصیت آنارشیست تاتل می‌کند.

خطر اختلال در ماهواره‌ها و زیرساخت‌های فضایی چه مقدار جدی است؟_خبرخوان
ادامه مطلب

کاترین هلموند به خوبی یک مادر اعصاب خورد کن و خودشیفته را بازی کرده و ایان هولم (بیلبو بگینز ارباب حلقه‌ها) با طنز و بازی خاص خودش آقای کرتزمن را به عکس می‌کشاند. با آنکه زیاد تر سختی قسمت بازیگری تاثییر بر روی جاناتان پرایس بوده، اما دیگر بازیگران تاثییر توانستند هرچند در لحظه‌ای مختصر، قوت خود را نشان دهند و در کل، بازی‌های زیاد خوبی را به نمایش بگذارند.

فیلمنامه و شخصیت پردازی

تصویری از فیلم علمی تخیلی Brazil

فیلم Brazil یک کمدی همه عیار است. نه از آن دسته کمدی‌هایی که قاه قاه با دوستانتان در زمان خوردن پاپ کورن و سخن زدن با یکدیگر ببینید، بلکه از آنهایی است که روی اعصابتان می‌رود که چطور این تاثییر، توانسته این چنین انتقاد تلخ، تند و تیزی را توانسته در قالبی طنز به شما نشان دهد. فیلم دارای چندین ابعاد گوناگون است. از طرفی، یک کابوس همه عیار برای افرادی است که از کار اداری تنفر دارند، از سمتی دیگر حساسیت نظام‌های توتالیتر بر روی اطلاعات دریافت کردن و ادعاهایشان درمورد “نادرست نکردن” را مسخره می‌کند و در نهایت، رویا بافی را در نظام‌های دیکتاتوری را پوچ و بی‌خود می‌شمارد. تری گیلیام همه این موارد را در یک کمدی که گاه اسلپ استیک است و گاه با اتفاقات احمقانه پیش می‌رود، به مخاطب مشخص می کند تا به او بفهماند که زندگی در یک پادآرمانشهر تا چه حد می‌تواند وحشتناک باشد و احتمالا این امید را داشت که تعدادی از افراد صاحب قوت هم فیلمش را ببینند و به آن‌ها بفهماند که اصرار بر چرخاندن یک سرزمین روی یک سیستم سفت و خشک، چه مقدار زیان دارد.

سیستم حاکم بر مردم فیلم Brazil، سیستم بروکراسی است و همه چی با کاغذ و کاغذبازی پیش می‌رود و از سویی، با یک سیستم صنعتی شگفت در هم پیچیده‌ است. خانه‌تان آتش گرفته؟ باید فلان کاغذ و کاغذ را پر کنید تا در سیستم اطلاعاتی جایی که زندگی می‌کنید ثبت بشود که خانه‌تان آتش گرفته است! چرا؟ چون اطلاعات پایه اساسی و بنیادین این نظام است و آن‌ها نیاز دارند که بدانند خانه‌تان چه موقع آتش گرفته است. بله، روی مختان می‌روال، می‌خواهید خودتان را بکشید یا احتمالا حتی بخواهید انقلاب کنید تا فقط از شر این کاغذبازی‌ها خلاص شوید! هرچند کار جالبی که Brazil انجام می‌دهد، این است که این جهان تاریکش را از زاویه دید یک شهروند معمولی به نشان نمی‌دهد، بلکه به سراغ یک کارمند اطلاعات می‌رود که در کار او ماهر است و از طرفی، رویاپردازی خاص خودش را دارد. رویایی که فاصله زیاد بسیاری از حقیقت دارد و از سویی، نشات گرفته از زندگی هر روزه او است.

در سایت خبری خبرخوان آخرین اخبارحوادث,سیاسی,فرهنگ وهنر,اقتصاد و تکنولوژی,دفاعی,ورزشی,ایران,جهان را بخوانید.

دنیای Brazil ملغمه‌ای از حملات تروریستی، یک سازمان پیچیده اطلاعاتی که قلب مهم آن نظام است و کاغذبازی‌هایی که همه ندارند. و صد یقیناً، شخصیتی که تلاش دارد با رویا پردازی زندگی‌اش را قابل تحمل‌تر کند. فیلم در چند دقیقه اولش چشم نمای مناسبی از همه داستان اراعه می‌کند. تلویزونی که تبلیغ لوله و شرکت وابسته را می‌کند، منفجر شدن بمبی کار گذاشته شده توسط تروریست‌ها و هجوم ماموران مسلح به خانه خانواده‌ای فقیر که در بین زیاد لوله‌های نامرتب نصب شده، حالتی زشت و رقت بار به خودش گرفته است. و صد یقیناً، با اهمیت ترین قسمت فیلم: فرم‌ها و امضا کردن‌هایی که به دستور دست بالاتر صورت گرفته تا آن نظام، اهدافش را به طور قانونی پیش ببرد! یک شلم شوربای خالص که سخن از نظم و زیبایی می‌‎زند و حس خاص بودن می‌کند اما در حقیقت، چیزی به جز یک زشتی غم انگیز نیست.

شرکت «وارن بافت» تقریباً نیمی از سهام اپل خود را فروخت_خبرخوان
ادامه مطلب

نظام حاکم در دنیای فیلم Brazil بر روی مورد قیمت بودن اطلاعات اصرار دارد. آنقدر بر این نظام اطلاعاتی خود تکیه دارد که هفت لایه و سازمان گوناگون برای آن راه اندازی داده است. سازمان‌هایی که مدام بر پایه کاغذها و امضاها می‌چرخند و کارمندانی دقیق و خستگی ناپذیر بر روی این اطلاعات کار می‌کنند تا نظام را سر پا نگه دارند. اما فقط یک مگس، بله فقط یک مگس کاری می‌کند که این ادعای دقیق بودن سازمان‌های اطلاعات جکی بیش نباشد. چطور یک نظام می‌تواند کارآمد باشد آن هم هنگامی که تنها یک مگس، علتدستگیری یک فرد بی‌گناه و در نهایت، تبدیل کشته شدن او بشود؟! فیلم Brazil یک نظام بروکراسی تمامیت خواه می‌سازد که در یک سوم ابتدایی‌اش، آن را به سخره می‌گیرد و بعد از آخر آن، این خنده و سخره گرفتن همه می‌بشود و با بی‌رحمی و سردی همه مشخص می کند که زندگی و کار کردن در دل این سازمان‌های اطلاعاتی تا چه حد کابوس‌وار می باشند.

تصویری از فیلم علمی تخیلی Brazil

فیلم Brazil به جای آنکه شخصیت‌های متغیری از طبقات گوناگون جامعه را به طور جداگانه نشان دهد، آن‌ها را در موقعیت‌های مختلفی در کنار شخصیت مهم‌اش می‌گذارد تا ابزورد بودن این دنیا زیاد تر به چشم بخورد. سم لاوری، کارمندی محترم و کاربلد که علاقه‌ای به ترفیع ندارد و در همین پست و مقام، راحت است. لاوری همانند دیگر انسان‌های عادی، برای فرار از این روزمرگی کسالت‌آور رویاپردازی می‌کند. تنها در رویاهایش می‌تواند قهرمانی همانند ایکاریوس باشد و با بال‌هایش در آسمان پرواز کند و معشوقه زیبایش را ببیند. یکی از جک‌های فیلم نیز نحوه معارفه سم است: در ابتدا شخصی با موهای بلند و قشنگ در زره‌ای درخشان را می‌بینیم و این فکر را داریم که سم واقعی نیز بدین شکل است ولی نه! او یک قیافه و تیپ معمولی همانند دیگر کارمندان دارد. سم حتی از این قیافه و تیپ خودش نیز راضی نیست و در رویاهایش می‌تواند چیزی دل انگیز باشد.

خانه‌ی سم، شیک، تر و تمیز و مرتب است. در واقع یک آپارتمان جمع و جور که برای یک نفر جای زیاد مناسبی است. گجت‌ها و دم و دستگاه‌های آنجا همانند دستگاه‌های والاس و گرومیت می باشند که کارهایشان را سریع انجام خواهند داد تا بتوانند در وقتی مختصر صبحانه بخورند و به سرکار بروند. اما این خانه، نمادی از زندگی سم و یقیناً، همه این نظام پیچیده و ضعیف است. خانه سم دچار مشکلی شده و فهمید می‌شویم پشت این دیوارها، هزاران هزار سیم و لوله پیچیده در هم قرار دارند و این که فهمید شوی دقیقاً مشکل از کجا است، اصلاً کار ساده‌ای نیست. اما دست نجاتی به سوی سم می‌شتابد. تاتل، شخصی به گمان زیادً تروریست که پیدایش می‌بشود تا مشکل خانه سم را حل کند!

تاتل قبلاً جزئی از این سیستم بوده و سپس از مدتی، حالش از این همه کاغذبازی‌های بی‌مورد بهم خورده و به سم خاطرنشان می‌کند که این افراد برای جزئی‌ترین کار ممکن نیز نیاز به یک فرم پر کرده دارند! سپس از پدیدار شدن دو تعمیرکار لوله (که به گمان زیادً هجوی بر برادران ماریو باشند) این ادعای تاتل درست از آب در میاید. حتی این دو تعمیرکار سپس از این که می‌فهمند نیاز به فرمی دارند، عصبانی خواهد شد و حالشان بد می‌بشود و نشانگر مقدار حال به هم زن بودن شدت برگه بازی برای هر کاری است.

OpenAI پیش‌نویس قوانین و مقررات پایه برای هوش مصنوعی را انتشار کرد_خبرخوان
ادامه مطلب

بامزگی قضیه این سکانس، هنگامی است که سم به سازمان وابسته زنگ می‌زند و به جای راه انداختن کار سم، او را زیاد تر معطل می‌کنند و با سر زدن ناگهانی دو تعمیرکار، مشخص می کند که حتی یک تعمیر ساده در این چنین نظام به ظاهر مرتبی، چه مقدار می‌تواند وقتگیر و در نهایت، زیان اور باشد. تاتل، شخصی که خرابکار باید باشد، کار سم را راه می‌اندازد. یقیناً حالت خانه سم، مجدد حالت اسفناکی به خود می‌گیرد، آن هم به دست دو تعمیرکار! پارادوکس دنیای Brazil در اینجا برجسته‌تر می‌بشود که هیچ چیز در اینجا سر جایش نیست. هرچند، مجدد تاتل به پشتیبانی سم می‌رسد و آن‌ها را در کثافت غرق می‌کند و به شیوه خودش، طعنه می‌زند. طعنه به آنکه این سیستم کند و مغرور کار او به جایی خواهد کشید که افراد نالایق به کار همراه شوند و به جای درست کردن کارها، تنها خراب‌ترش کنند.

تصویری از فیلم علمی تخیلی Brazil

تاتل را می‌توان تمثیلی از خوی قهرمانانه و شجاع سم دانست. شخصیتی که از دل سیستم است، از ناکارآمدی آن خسته شده و تصمیم دارد به نحوی نابودش کند و بیشتر از پیش، آن را از پای بیاندازد. در سکانس پایانی نیز می‌بینیم که تاتل از آسمان به پشتیبانی سم می‌شتابد و سازمان بازیابی اطلاعات را منفجر می‌کند و در ادامه، کاغذها به او می‌چسبند و ناپدید می‌بشود. تاتل همان چیزی است که سم در ناخودآگاهش دوست دارد باشد. فردی که بکوبد و بخواهد از نو بسازد. اما در نهایت، راه فراری از این کاغذها نیست و کاری می‌کنند که دست نجات سم، جوری ناپدید بشود انگار هیچ زمان وجود خارجی نداشته است.

این چنین سم دچار مادرش است. مادری که جز طبقه بالای جامعه محسوب می‌بشود و همانند دیگر افراد پولدار، به جستوجو جوان به نظر آمدن و مقابله با پیری به روش جراحی پلاستیک است. سکانس نمادین کشیدن پوست صورت، سکانسی آزاردهنده که مشخص می کند افراد پولدار جامعه تا چه حد حاضرند برای مقابله با چهره شکنندگی و پیری مبارزه کنند. مادر سم، آنقدر دچار چشم تو هم چشمی با دوستش است که تلاش می‌کند از هر فرصتی که شده، به او تیکه بیاندازد. دوستی افراد اشرافی دچار همان کلیشه معروف است: جوان به نظر بیا، مردم را شیفته و برده خودت کن و به دوستانت تیکه بیانداز که در هر عرصه‌ای از آنان بهتری.

از سویی، پدر سم خود نیز کارمند اطلاعات بوده و همین پدر او، از دلایلی است که دست سم برای ترفیع مقام باز است. در این نظام، پارتی بازی نیز در جریان است و این فکر به ذهن ما خطور می‌کند که نکند دیگر کارمندان بازیابی اطلاعات نیز به لطف داشتن آشنا و فامیل به استخدام آنجا در آمده‌اند! هرچند، سازمانی که سم ابتدا در آن وجود دارد و نمی‌خواهد از آنجا برود نیز حالت درستی ندارد. کارمندان در اولین زمان ممکن، به جای کار کردن سرگرم برنامه‌های تلویزیون خواهد شد و خود رییسشان نیز فردی است که اگر سم نباشد، کارهایش لنگ می‌همانند. مسئله دلنشین Brazil این است که برخلاف تعداد بسیاری از آثار حاضر، شخصیت مهم‌اش آدم آن چنان بی‌دست و پایی نیست و واقعاً کاره‌ای است اما باز این چنین آدمی برای وضعیتی که درگیرش است، تنها ترجیح می‌دهد در رویاهایش شخص خاصی باشد تا حقیقت.
سم مسئولیت پذیر است. او برخلاف دیگر ماموران، به سراغ خانواده باتل می‌رود بلکه بتواند به نحوی، درد از دست دادن مرد خانواده را تسکین بخشد. دیگر کار دلنشین فیلم این است که برخلاف دیگر فیلم‌های پادآرمان‌شهر محور که تمرکز عظیمی بر روی پایین شهر و مردمان فقیر می‌گذارند، ما تنها در دو قسمت فیلم به سراغ این تکه از شهر می‌رویم. کودکانی که به لطف سیستم، بازجویی و کلمات خشن جای بازی‌های شاد و معصومانه کودکی‎شان را گرفته و مشخص می کند یک نظام، چه مقدار می‌تواند راحت بر روی افراد کم سن تاثیرات بسیاری بگذارد. کودکانی که آتش زدن یک ماشین جزئی از بازی‌شان محسوب می‌بشود! این چنین حالت آنجا اصلاً دلنشین نیست و زشتی فقر از هر گوشه کنار آن می‌بارد.

قیمت بازار متا در حال رسیدن به یک تریلیون دلار است
ادامه مطلب
تصویری از فیلم علمی تخیلی Brazil

خانه خانواداه تاتل همانطوری که به آن هجوم برده شد، مانده است. برای خانم تاتل جانی نمانده که بخواهد دستی به خانه‌اش بکشد و غم دستگیر شدن ناگهانی شوهرش، چیزی نیست که بتوان راحت با آن کنار آمد. برای این چنین اشخاصی هیچ گونه پولی نمی‌تواند مرهم این رنج باشد و این خشونت نیز به زیر پوست کودکان نیز نفوذ کرده که پسربچه خانواده، می‌تواند به راحتی به سوی سم هجوم ببرد، بدون آنکه بترسد یا از خود بپرسد آیا این مامور خوبی است یا خیر؟ چون در چشم و ذهن او، همه ماموران یکی می باشند و در کشته شدن پدرش نقش داشته‌اند.

ما چندین دفعه مردمان فقیر جامعه را در قالب افرادی ترسناک و غم‌انگیز با لباس‌های ژولیده در رویاهای سم دیده‌ایم اما سم هیچگاه نتوانسته به آنان پشتیبانی کند. حتی مبارزه با آن غول فلزی مهیب نیز راه چاره نیست. حقیقت این است از دست سم کاری بر نمی‌آید. چه بخواهد چه نخواهد، این افراد ناخواسته محکوم به زندگی در سیستمی شده‌اند که سم به شیوه خودش، نقشش را در پابرجا بودن آن ایفا می‎کند. و از دست فردی که در جهت اهداف نظام حرکت می‌کند، هیچ کاری برای نجات مردمان فلک زده آنجا از دستش بر نمی‌آید.

اما در نهایت، ما داستان عاشقانه بین سم و جیل را داریم. در طول این داستان، گیلیام تلاش می‌کند مقدار مرگبار بودن رویاپردازی در یک جامعه بی فایده و تمامیت خواه را به نمایش بگذارد. می‌توان این عیب را به فیلم گرفت که عشق بین این دو آن چنان گیرا و دلنشین نیست، ولی در رساندن مفهوم کلی تاثییر نقش مفیدی را ایفا می‌کند. سم جیل را در رویاهایش اشکار می‌کند چون در حقیقت مزخرف و کسالت بارش جایی برای سر قرار رفتن با زنان قشنگ و آشنایی با آنان وجود ندارد! اما با دقت به اسبق جیل، سم این فکر تروریست بودن را از او دارد. طعنه جیل به سم نشانگر این قضیه است که حتی کارمندان اطلاعات، افرادی که باید تا به کنون تصویری حتی تقریبی از تروریست‌ها داشته باشند، نمی‌دانند دقیقاً چه شکلی می باشند!
جیل برای سم، راه فرار از این دنیای پر از کاغذ است. سم برای رسیدن به او، حاضر شد در یک سازمان بزرگ برود. سازمانی که تنها نام بزرگی دارد اما فضای آن، مینیمال و خفقان‌آور است و نظم و ترتیب درستی هم ندارد. اما راه فراری برای سم وجود ندارد. او دستگیر می‌بشود و جیل را هم از دست می‌دهد و حال، قرار است از او بازجویی بشود و در کنارش، به لطف یک سری چانه زنی از مجازاتش کم بشود. وضعیتی که سم در آن قرار می‌گیرد به نحوه ترسناکی خنده‌دار است. یک حالت گروتسک که هیچ امیدی برای جان سالم به در بردن سم نمی‌بینیم و این قضیه مجدد به ما یادآوری می‌بشود رویاپردازی تا چه حد، ناممکن است.

راهنمای جامع خرید کامپیوتر و سیستم گیمینگ بین رده (دی ۱۴۰۲)
ادامه مطلب

فردی که از سم بازجویی می‌کند، دوست او است که به نوعی، در رساندن او به جیل نقش داشت. فردی که آنقدر دچار شکنجه کردن دیگران است که نه وجدانی برایش مانده و نه هوش و حواسی که اوضاع خانواده‌اش را جویا باشد. برخلاف سم که از کار او لذت نمی‌برد و فقطً به چشم منبع درآمد به آن می‌نگرد، برای او این شکنجه کردن لذت قسمت است و حاضر است به هر قیمتی این کار را نگه دارد.

تصویری از فیلم علمی تخیلی Brazil

در سکانس پایانی، ناظر وجود ناگهانی تاتل هستیم و ماجراهایی که بالاتر به آن اشاره شد. مرز حقیقت و خیال چنان در هم شکسته که برای خود ما نیز سخت است بفهمیم در حال دیدن یک رویا هستیم یا حقیقت! هر چیزی که سم با آن در ربط بوده، در شدیدترین و یا در ترسناک‌ترین حالت خود قرار گرفته و سپس از فرارهای مکرر، سم بالاخره در بغل جیل قرار می‌گیرد. هرچه که سم با آن رو به رو می‌بشود، تمثیل‌هایی آشکار از هر چه می باشند که بر او قبل است. اما یک دفعه، در پیچشی آزاردهنده می‌فهمیم حتی سم در آخرین لحظات عمرش، برای فرار از درد و رنج به رویاپردازی روی می‌آورد.

برای رسیدن به معشوقه‌اش، نه تنها او را داخل درگیری و ماجراهایی ناخواسته کرد، بلکه حتی حاضر شد برای جبران او را از این دنیا حذف کند، یقیناً از روی برگه! این برگه‌ها و کاغذها در جایی که به نظر می‌رسید قرار است کلید نجات سم و جیل باشند، مجدد به سلاح مرگ آن‌ها تبدیل خواهد شد.

سخن پایانی

در نهایت، دنیای Brazil پر از لحظات عجیبی است که تمثیل مناسبی از حالت اسف‌بار نظام‌های بی فایده و مردمان عجیبش می باشند. لحظه‌ای که در رستوران بمبی منفجر می‌بشود، افراد پولدار بدون آنکه فرار کنند چند لحظه سپس مجدد اغاز به غذا خوردن می‌کنند، غذاهایی که حتی معنی و شکل و شمایل خود را در این نظام از دست داده‌اند! هیچ چیزی در این مکان شگفت غریب و نفرین شده سر جایش نیست و حتی رویاپردازی، راه فراری نیست و فقطً انسان دارد سر خودش را شیره می‌مالد تا چند روزی زیاد تر بتواند زندگی کند. رویاهایی که او را به سوی مرگی تلخ و ترسناک هدایت می‌کنند.



منبع
Share This Article