به نقل از خبرنگار فرهنگی ، درامهای دادگاهی مدام جذابیتهای زیاد برای مخاطبان هنرهای نمایشی دارند چرا که ذاتاً قصهگو بوده و از قابلیت همذاتپنداری برخوردارند. به اختصاصی در سریالها که دست نویسنده برای گسترش داستان در عرض و خلق داستانهای فرعی دلنشین باز بوده و شخصیتهای مکمل برگ برنده آن به حساب میآیند. در دو سه سال تازه، پلتفرمهای نمایش آنلاین دقت اختصاصیای به قصههای جنایی‑معمایی نشان داده که بخشی از آن نیز در فضای دادگاه میگذرد.
احتمالا سریال (گناه فرشته) به کارگردانی حامد عنقا یکی از این مجموعهها باشد که این روزها در حال پخش است و تازه ترین نمونه در این باب به حساب میآید که از مؤلفههای درام دادگاهی سود جسته است. یقیناً این روزها کارهای فرد دیگر هم در دستِ عمل است همچون روایت قاتل شدن یک سینماگر که آن را سامان مقدم کارگردانی میکند و در روزهای پایانی تصویربرداری قرار دارد.
در این سریال یک سینماگر دست به قتل میزند و پیمان معادی این نقش را بازی میکند. نام این سریال «افعی تهران» است و ناگفته نماند تعداد بسیاری از سناریوهای دیگر هم به این سمت رفته و سریالسازان هم تمایل اشکار کردهاند داخل اینگونه فضاها بشوند. هم چنان که «بیبدن» هم با فضای یک پرونده جنایی به جشنواره فیلم فجر میآید.
این فضا و ژانر علاقهمندان تعداد بسیاری اشکار کرده است. هم چنان که مصداقِ بارز آن «گناه فرشته» با قصهای بر پایه معمای یک قتل این روزها در معرضِ نگاه مخاطب قرار گرفته و با منفعتگیری از مولفههای این ژانر و ترکیب آن با برخی ویژگیهای ژانر ملودرام روایت کند. یقیناً هرکدام از کارگردانان برای ساخت این چنین روایتهایی تکنیکهای خاصِ خودشان را دارند و عنقا برای کارگردانی این سریال روش خودش را دارد. او در تکه نخست، قصه را از یک نقطه عطف (قتل امیر عشیری و دستهای خونآلود فرشته) اغاز کرده و به خوبی مخاطبان خود را به تماشای ادامه کار تشویق میکند.
گره خوردن ماجرای قتل با قبل وکیلی متبحر به نام حامد تهرانی، عطف دیگر را شکل داده و گرههای دراماتیک بیشتری به قصه میزند. وجود مهتاب به گفتن وکیل دفاع کننده خانواده عشیری و قبلای که در جوانی با نوید عشیری و پیش از ازدواج با حامد داشته، داستانک جذابی را خلق کرده که رابطه او و حامد را تا حدودی تیرهوتار میکند. قبول پرونده قتل توسط حامد و قرار گرفتنش در مقام وکیل فرشته، پیچوتاب خوبی به قصه داده و تماشاگر را به همذاتپنداری با آنها در جبهه قهرمان وادار میکند.
وجود مشفق که وقتی وکیل بوده و حال خود را بازنشسته کرده و کافهداری میکند، جبهه یاد شده را تحکیم کرده و تقابل ازلی و ابدی خیر و شر را برای مخاطب تداعی میکند. اما در پنج تکه پخش شده از این سریال، نکات مبهمی هم به چشم میخورد که عنقا میتوانست با نور تاباندن روی آن اندکی از این ابهام بکاهد. برای نمونه میتوان به شکل برخورد پدر حامد با ماجرای قتل عشیری بزرگ و نیز تلاش او برای قرار دادن مهتاب روبروی پسرش در این پرونده پیچیده اشاره کرد.
عنقا در خلق شخصیتهای مهم مکمل «گناه فرشته» ترکیبی از شخصیت و تیپ-شخصیت را در نظر گرفته و آنها را در دایره التهاب درام خود قرار داده است. مثلث حامد تهرانی، مشفق و فرشته خوب از کار درآمده و کیفیت اختصاصیای به قطب مثبت کار بخشیده است. اولی وکیلی زبردست در حلوفصل دادن به پروندههای اقتصادی است که در عین حال رگههای خاکستری نیز دارد. برای مثال میتوان به سکانس وجود حامد در دادگاه متهم کلان مالی اشاره کرد که به خوبی حامد را به مخاطب معارفه میکند.
این اتفاق در رابطه با مشفق نیز در سکانس تولد دختر حامد و مهتاب رخ داده و مرشد بودناش را به رخ میکشد. از آن دسته شخصیتهایی است که به گفتن مکمل حضوری مقتدرانه داشته و مخاطب نسبت به آن سمپاتی دارد. در نقطه روبه رو، مهتاب خنثی به نظر رسیده و در مخصمه قرار گرفتنش بابت انتخاب بین خانواده و ماموریت شغلی چندان باورپذیر به نظر نمیرسد. در قطب منفی سریال، شخصیتها تا به اینجای کار آنچنان که باید قوام اشکار نکرده و تا حدودی متزلزل به نظر میرسند که این کار از کیفیت تقابل بین دو قطب خیر و شر کاسته است.
اما سریالسازان برای راضی نگه داشتن مخاطبانشان در فضای نمایشخانگی باید چه کار کنند؟ سریالهای تشکیل شده در پلتفرمها برای راضی نگه داشتن مخاطب، به عوامل بسیاری نیاز دارند که یکی از با اهمیت ترین آنها بعد از فیلمنامه، کارگردانی است. عنقا بعد از توانایی «آقازاده»، در «گناه فرشته» دقت به دکوپاژ فیلمنامه و ریتم مناسب را زیاد تر در دستور کار خود قرار داده است. اما زیاد ترِ کارشناسان انتخاب بازیگران این سریال را نقطه قوت میدانند.
هم چنان که در «پوست شیر» و حتی «مرداب» که فضای التهاب را در دستور کارشان قرار دادند دقت خوبی به انتخاب بازیگران کردند. هم چنان که در «پوست شیر» نقش پلیسِ داستان به شهاب حسینی سپرده شد و تعداد بسیاری آن را نقطه قوت دانستند در «گناه فرشته» هم این مسئله وجود داشت با دقت به وجوه کاریزماتیکاش انتخابی مناسب برای ایفای نقش حامد تهرانی بوده که از همان تکه نخست مخاطب را به سمت خود میکشاند.
همین طور مهدی سلطانی در نقش مشفق که به خوبی در قالب نقش فرو رفته و باورپذیری دلنشینی به آن بخشیده است. اما مشکلترین نقشآفرینی «گناه فرشته» متعلق به پردیس پورعابدینی در نقش فرشته است که با وجود چرخیدن قصه حول محور آن، وجود مختصرتری نسبت به بقیه دارد. در حالی که در همین سکانسهای اندک نیز با دستان دستبند زده شده وجود اشکار کرده و کمترین اکت ممکن را دارد. به همین خاطر این بازیگر جوان برنده سیمرغ بلورین نقش اول، همه دقتاش را به چشمان خود داده و از آن برای القا حس و نقشآفرینیاش منفعت گرفته است.
شبکه نمایشخانگی برای راضی نگه داشتن مخاطب اولاً نباید تجاری صرف حرکت کند یعنی به تعبیری با منفعت گیری ابزاری از بازیگران که این روزها در فضای سریالهای خانگی ترویج اشکار کرده پیش بروند و همچون «مرداب»، «گناه فرشته» و برخی از این نوع سریالها به فیلمنامه و او گفت و گوِ کارگردانی دقت کردهاند اما برخی از سریالها همچون «دفتر یادداشت»، «نیسان آبی» و … به سمتِ منفعت گیری ابزاری تبلیغاتی رفتهاند؛ ثانیاً سریالسازان باید به ذائقه مخاطب دقت کنند نه به سبکِ برخی این ذائقه را به سطحیترین شکل ممکن پایین بیاورند.
این مسئله مهمی است که هم باید دستاندرکاران در سازمان تنظیم و مقررات صوت و عکس فراگیر در فضایمجازی (ساترا) که در این عرصه تنظیمگری انجام خواهند داد در بازدید و تصویب فیلمنامهها و مجوز تشکیل و انتشار کردن به آن دقت داشته باشند و هم سریالسازان و صاحبان آثار که به سمتِ ساخت کارهای تازه میروال این ذائقهسنجی و در واقع مخاطبسنجی را در دستور کارشان قرار دهند.
انتهای مطلب/
منبع