به گزارش خبرخوان
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، بهمن هاشمی بعد از زمانها با «میدون» به اجرای در شبکه سه برگشت، حتی در چالشهای «سال نو» تلویزیون هم شرکت کرد و پشت یک گریم سخت قرار گرفت. هنرمندی که دوست ندارد مردم او را غمگین، دلخور و با گله های ببینند، دوست دارد همیشه مردم را شاد کند و از این جهت ناراحتیهایش را فقط برای خودش نگه میدارد.
او سال ۱۳۷۱ به گفتن گزارشگر کار خودش را در صداوسیما اغاز کرد و اولین برنامهای که روی آنتن برد نامش «ساعت ۲۰» می بود، برنامهای که منوچهر نوذری و هرمز شجاعیمهر اجرا میکردند و او قسمت ورزشی این برنامه را بهمسئولیت داشت. بعد از چند ماه در راهروی استودیوهای ضبط و پخش شبکه دوی سیما با استاد خسروشاهی و دیگر گویندگان واحد دوبلاژ آشنا و داخل دوبله شد.
اکنون چطور شد صدای «بهمن هاشمی» محور مهم تیزرهای سینمایی تلویزیون شد؟ جواب این سوال را در لابهلای این او مباحثه داد: از سال ۱۳۷۱ در گروه ورزش فعالیت داشتم تا این که فراهم برنامه شبکه ۲ سیما سپس از شنیدن صدای من روی تیزر فیلم سینمایی «تولد شوم» که از شبکه اول سیما پخش شد از من جهت خواندن تیزرهای فیلمهای سینمایی شبکه دو دعوت کردند.
فریادهای معروفی که تماشاگر اشکار کرد؛ «دو، دو، دو»… یا هشدار برای کبرا ۱۱» که تا این مدت هم برای مخاطب خاطرانگیز است.
بهمن هاشمی توانایی بازیگری هم دارد؛ او در سال ۱۳۸۶ در فیلم سینمایی بهنام «قلقلک» در نقش گزارشگر به ایفای نقش پرداخت و یقیناً بعدها در سریال «پایتخت» نقش مجری تلویزیون را بازی کرد.
حمید نعمتالله برای فیلم «بیپولی» نقش باجناق شخصیت مهم (بهرام رادان) را به این مجری تلویزیون نظر کرد. بهمن هاشمی نظر داد «در صورتی این نقش را بازی میکنم که نعمتالله انتظار خودِ من را داشته باشد؛ یعنی آنجا هم مجری تلویزیون باشم، اما این نقش به رضا رشیدپور رسید که فقط نقش یک باجناق برنجفروش ـ فتحالله ـ را بازی کرد.»
«میدون» را پذیرفتم چون از کودکی کار کردن را دوست داشتم
لحظاتی با او درمورد میدون، دوبله و چند مسئله دیگر سخن بگویید کردیم که مشروح آن در ادامه آمده است:
* بهمن هاشمی سپس از زمانها با «میدون» به تلویزیون برگشت؛ برنامهای که فقطً یک قالب اقتصادی داشت و یک مسابقهای که باید سرگرمکنندگی هم جزو مولفههای آن باشد. اکنون این اتفاق به نوعی با وجود خودِ شما افتاده است. از این که با «میدون» به اجرا در تلویزیون برگشتید، اغاز کنید.
دروهله اول که «میدون» را پذیرفتم به این علت می بود که ذاتاً از دوران کودکی کار کردن و تلاش کردن را دوست داشتم. این برنامه به واقع با حسّ درونی من هماهنگی داشت و اصلاً میبینم جوانی کار میکند و روزی خودش را درمیآورد از صمیمِ قلب خوشحال میشوم و این مسئله را به هرکسی به من میگوید کار نیست میگویم که نادرست میکنید کار هست و باید به سراغش بروید.
یقیناً قبل از وجود در «میدون»، اجرای برنامه با فضای کسب و کار را در شبکه ایرانکالا توانایی کرده بودم. کارخانهدارهایی که دیده نمیشدند را با او مباحثه و تلاش تلاش میکردم دیده شوند. به این علت «میدون» را پذیرفتم که میدان کسب و کار است. مقصد فرد دیگر که داشتم یک فضای شیرین و سرگرمکنندهای هم به این نوع برنامهها که عمدتاً فضای خشک و سفت و اصطلاحاً «عصا قورت دادهای» دارند، اضافه کنم.
سپس از سالها به واسطه «میدون» برنامه خودم را میبینم
* احتمالا مسئله دلنشین درمورد این برنامه، توانایی شما با فضای ضبطی برنامه باشد که تا بحال شما مدام در برنامههای زنده وجود داشتید…
بله این مسئله جالبی است. من سپس از ۳۰ سال اجرا در برنامههای زنده، «میدون» اولین توانایی برنامه ضبطی زندگیام می بود. از سال ۱۳۷۵ شرایطی فراهم نشد که بتوانم برنامه ضبطی داشته باشم. مدام برنامههای بزرگ مراسم اعیاد، جشنها، استیجها و … برنامه زنده بودهاند و برایم برنامه ضبطی «میدون» توانایی خوبی می بود. یعنی در واقع هیچگاه شرایطی فراهم نشده که برنامه خودم را ببینم و به واسطه این برنامه، ضعفها و مشکلاتم را در اجرا میبینم.
* یعنی این توانایی اغازِ برنامههای ضبطی فرد دیگر میشود که بهمن هاشمی آنها را بپذیرد؟
من به همکارانم دستمریزاد میگویم؛ واقعاً برنامه ضبطی کار سختی است. چون در برنامه زنده همهچیز به لحظه اتفاق میافتد و اینجا کار به مراتب سختتر است. من ۳۰ سال است برنامه خودم را واقعاً ندیدم و اولین باری است که در خانه مینشینم و برنامهام را میبینم. در طول برنامههای زنده اگر ضعفی هم داشتم و نکاتی هم گوشزد میکردند اینجا همهچیز را خودم به وضوح میبینم.
آن لحظهای که به شرکتکنندگان وام خواهند داد خوشحالم میکند
* کدام اتفاقات «میدون» شما را خوشحال میکند؟
این کارآفرینان که با مجموعهای از ایدهها و خلاقیتها و کارهای بزرگ میآیند و به آنها وام تعلق داده میشود؛ آن نشاطِ که در چهرهشان میبینم خودم به وجد میآیم. این پیشنهاد را هم دارم آنهایی که برگزیده نمیشوند و اینجا به گفتن شرکتکننده هم آمدند را با تبلیغ و تیزرهای رایگان حمایتکنید تا فضای کارآفرینی و تشکیل و اشتغالآفرینی امیدوارکننده بماند و پیش برود. ما در تلویزیون باید به نوعی عامل کارآفرینی باشیم و آنها را حمایتکنیم.
* در همه این سالها که اجرا کردید دلخوری و ناراحتی از خودتان ابراز ندادید، همیشه خودتان را فرزند تلویزیون دانستید و نخواستید همانندِ برخی، علیه تلویزیون جریانسازی کنید تا به آنتنِ موردعلاقهتان دست اشکار کنید؛ چرا؟
هرکس بهنوعی جستوجو خودنمایی است و نمیتوانم بگویم من هم نمیخواهم دیده شوم، چون ذات بشریت اقتضا میکند؛ دلخورم و ناراحتم چون میبینم مردم مشکلات دارند. بعضاً مخاطب فکر میکند ما جلوی دوربین با نشاط و با انرژی اجرا میکنیم مشکل نداریم، افرادی که مرا میشناسند و در حاشیه زندگیام قرار دارند از دردهایی که تحمل میکنم باخبرند.
من میگویم این درد ربطی به همسرم هم ندارد، حتی به او هم نخواهم او گفت که غمگین شود. در طول ۳۰ سال زندگی هیچزمان نه او و نه من جستوجو غمگین کردن همدیگر نبودهایم، ما اهل این نیستیم که ناراحتیمان را ابراز کنیم که علتناراحتی دیگران شود، زیاد سخت است که ناراحتی دیگران را تحمل کنم اگر توانایی داشته باشیم جستوجو رفع کردن آن مشکل یا مشکلات میروم.
عوامل جذابیت در برنامهسازی
* یکی از مشکلاتی که امروز در آنتن تلویزیون میبینیم بعضاً برنامهسازان نمیدانند برنامه سرگرمکننده ساختن چطوری است و چه جایگاهی دارد؛ پیشنهاد شما در این عرصه چیست؟
همیشه گفتم هم صدا و هم عکس خوبی باید در معرض نگاه مخاطب قرار بگیرد. باید هرکسی در صداوسیما کار میکند به هر نحوی به این مختصات و شناسنامه مهم ساخت برنامه دقت داشته باشد. یعنی هنگامی با برنامهای به خانه مردم برویم نمیتوانیم با یک چهره ناخوشایند و فضایِ بیروح میهمان خانههای مردم شویم یعنی در واقع یک برنامه خوب و مخاطبپسند هم به صدا، عکس و هم رنگ و لعاب خوبی در برنامهسازی نیازمند است.
حتماً در این بین فاکتور اساسی برنامهسازی، دقت به چشمنوازی آن است. یعنی باید برنامهای برای دیداری و شنیداری مخاطبان داشته باشد که با موضوعات و سخن تازه و خوب و رنگ و لعاب یک عکس به یک اتفاق خوب در برنامهسازی دست اشکار کنیم. اتفاقی که بعضاً با «عصر تازه» و برنامههای این چنینی افتاد که از دکور خوب، فضای مناسب و اتفاقات تازه و متغیری برخوردار بودند. چون در واقع همه این مؤلفهها و مختصاب در کنار هم به ساخت یک برنامه مخاطبپسند پشتیبانی میکند.
نمیتوانم یک ساعت بیرون از ایران را تحمل کنم
* یکی از نکاتی که تعداد بسیاری درمورد آن سخن بگویید میکنند غرور ملی بهمن هاشمی است، این غرور ملی از کجا میآید؟
من همهجا با صدای بلند حرف هایام من ایرانیام و هر موقع به کشورهای خارجی رفتهام سپس از چند ساعت دلم برای کشورم تنگ شده است، چون اینجا محبت و مهر و مهربانی را از مردم دیدهام و میبینم، احتمالا تعداد بسیاری با سخن من ناموافق باشند اما همیشه حرف هایام آنقدر باید زبانهای گوناگون را خوب یاد گرفت که به دنیا بفهمانیم ما چهفردی هستیم و چه ایدههایی داریم، در سفرهای خارجی این مهر و صمیمیت ایرانیها را اشکار نکردهام.
حسّ ایرانی بودن چنگیز جلیلوند را همیشه دوست داشتم
* بگذارید در این ایام عید یادِ یک دوبلور فقید و دوستداشتنی کنیم؛ شما چنگیز جلیلوند را طور فرد دیگر دوست داشتید؛ چرا؟
بله واقعاً، شخصیتی که تا این مدت باور نمیشود کنار ما نیستند؛ زیاد متأسف شدم. حسّ ایرانی بودن چنگیز جلیلوند را همیشه دوست داشتم و سرمشق قرار میدادم، هنگامی که از ایران رفت و میتوانست بماند اما برگشت به ایران را انتخاب کرد، عاشق ایران و ایرانی می بود و حتی میتوان این عشق و علاقه به وطن را در کارنامه کاریاش هم اشکار کرد.
نسل طلایی دوبله تکرار نمیشود
* شما هم همانندِ تعداد بسیاری از پیشکسوتان این حوزه باور دارید نسل طلایی دوبله تکرار نمیشود؟
واقعاً نسل طلایی دوبله تکرار نمیشود؛ بهعلت این که شدت کار بالا رفته است و تولیدات سینمایی زیادتر شدهاند. علاقهمندان به دوبله میخواهند فیلمهای بیشتری را با صدای دوبلورهای خوبمان بشنوند. دیجیتال آمده و کارهای فنی بهشدت بیشتری جلو میرود، در نتیجه این شتابزدگیها و عجلهها، آن تأمل، تعمق و صبر در دوبله را از بین میبرد.
ظرافتها و دقتهای آن نسل را طلایی کرد و الآن بچهها بهخاطر شدت و پیشرفت موضوعات دیجیتالی، زیاد با شدت کارها را دوبله میکنند، کرونا هم علتشده دیگر کنار هم ننشینیم و به دیالوگهای همدیگر جواب ندهیم، در صورتی که یکی از آموزشهای دوبله این است “بشنوی و جواب بدهی!”، یقیناً تلویزیون صدای گوینده قبلی را در گوش گویندهای که میخواهد دیالوگ بگوید میگذارد تا جوابها بهتر دربیاید. اگر فیلم خوبی بگذارند و گویندههای دهه ۱۳۴۰ را کنار هم قرار دهند احتمالا از این کارهای خوب باز هم ببینیم.
برخی میخواهند وایرال شوند که بگویند هستیم
* مسئلهای امروز در برخی از برنامههای تلویزیونی خصوصاً مناسبتیهایش زیاد دیده میشود که همه چیز فدای وایرال شدن در فضایمجازی میشود؛ چرا این وایرال شدن از هرچیزی برای برخی از مجریان و تهیهکنندگان اهمیت دارد؟
چون میخواهند دیده شوند و همیشه باشند، انگیزه وایرالشدن همین است که ما هستیم، میخواهیم باشیم و حس غرق شدن به ما دست ندهد، یقیناً من برای وایرال شدن خودم از طریق فضای مجازی هیچ تلاشی نکردم و خودشان بعضی اوقات از اتفاقات غیرمترقبه و بداههگوییها منفعت گیری کردند، دلنشین است بدانید سال ۱۳۷۹ من خودم دابسمش را آوردم و چندین سال سپس تازه این نوشته باب شد.
آن موقع در حیاط شبکه دو برنامه اجرا میکردم، صدای مجید اخشابی پخش میشد و خودم گفتم دوربین روی صورت من باشد؛ آن ترانه را لب میزدم، همیشه تفکرم این بوده است بین من و مردم هیچ فاصلهای نباشد و این اتفاق در کوچه و خیابان هم میافتد.
ماجرای حرکتهای شگفت بهمن هاشمی
* اتفاقاً یک مقداری درمورد حرکتهای شگفت و غریب شما روی آنتن چندین دفعه سخن بگویید شده است…
من همیشه تلاش کردم در چارچوب برنامهسازی و سیاستهای تلویزیون اجرا کنم؛ شیرجه زدن و برخی از حرکاتی که در فضای مجازی پخش شد و انها گفتند “حرکات شگفت بهمن هاشمی، واقعاً شگفت نبوده است”. من مجری برنامه رسمی نیستم؛ یا مسابقه بوده است و یا او گفتوگوی سرگرمکننده، اگر قرار باشد مجری برنامهای باشم که نوشته علمی، پزشکی و سیاسی دارد حتماً این شوخیها و اتفاقات را نخواهیم داشت، اما برنامههای سرگرمکننده و مفرح این اجازه را به مجری برنامه میدهد. یقیناً در عین حال هیچگاه خارج از عرف و چارچوب تلویزیون کاری نکردم و نمیکنم.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع