روز هشتم محرم از کندن چاه توسط یاران امام حسین (ع) جلوگیری شد_خبرخوان

علی باقری
7 Min Read


به گزارش خبرخوان

به گزارش برنا؛ در روز هشتم محرم الحرام ۶۱ هجری قمری  او گفت وگو هایی بین امام حسین(ع) و یارانش با عمر بن سعد رقم خورد.

 بر پایه منبع های تاریخی، صحرای کربلا در روز هشتم محرم سال ۶۱ هجری ناظر رخدادهای غریبانه ای در حق امام حسین(ع) و خانواده و یاران آن حضرت می بود.

حرف های می‌شود در روز هشتم محرم، تشنگی حسین(ع) و اصحابش را رنج می‌داد. در این روز، تعدادی از یاران امام(ع) عمل به حفر چاه کرده بودند.

هنگامی که این خبر به عبیدالله رسید، بعد پیکی به سوی عمر سعد فرستاد و او گفت «به من خبر رسیده حسین چاه می‌کند و خود و اصحابش آب می‌نوشند، چون نامه‌ام به تو رسید ملتفت باش و تا توانی نگذار که آنها چاه بکنند و آبی بنوشند، بر آن‌ها تنگ بگیر.» عمر بن سعد نهایت سخت گیری را به آن‌ها کرد.

آخرین مطالب
مخالفت باشگاه استقلال با استعفای نکونام_خبرخوان
ادامه مطلب

عمر بن سعد نیز یاران آن حضرت را تهدید کرد که چاه را از خاک پر کنند، در غیر این صورت به آنها دعوا خواهد کرد.

ظهر روز هشتم: زید بن حصین همدانی برای او گفت وگو درمورد آب با عمر بن سعد دیدار کرد

هنگامی که تحمل تشنگی بر امام و یارانش سخت شد، یکی از اصحاب حسین(ع) به نام زید بن حصین همدانی که مردی زاهد می بود به امام حسین(ع) او گفت: «یابن رسول‌الله اجازه بده نزد ابن سعد بروم و با او درمورد آب سخن بگویم؛ احتمالا از این مخالفت برگردد»

امام نیز موافقت کردند. همدانی نزد عمر رفت، ولی سلام نکرد.

عمر او گفت: ای همدانی! مگر مرا مسلمان نمی دانی که سلام نکردی؟

در سایت خبری خبرخوان آخرین اخبارحوادث,سیاسی,فرهنگ وهنر,اقتصاد و تکنولوژی,دفاعی,ورزشی,ایران,جهان را بخوانید.

مغز کاهو را بخوریم یا نه؟
ادامه مطلب

وی در جواب او گفت: اگر چنان که می‌گویی مسلمان بودی، بعد چرا بر خاندان پیامبر(ص) شورش کردی و تصمیم به کشتن آن‌ها گرفته‌‌ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‌‌نوشند، از آنان مضایقه می‌‌کنی و گمان می بری که خدا و رسولش را می‌شناسی؟

عمر سعد او گفت: همه این‌ها را می‌دانم ولی نمی‌توانم از حکومت ری بگذرم.

زید بن حصین همدانی برگشت و ماجرا را برای امام حسین(ع) تعریف کرد و او گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل رساند.

شبانگاه هشتم: دیدار و او گفت وگوی امام حسین(ع) با عمر بن سعد

امام حسین(ع)، عمرو بن قرظه انصاری، اهل مدینه و ساکن کوفه که از یاران زیاد فعال ایشان محسوب می‌شد را نزد عمر بن سعد فرستاد تا به او بگوید که شبانه بین دو لشکر همدیگر را دیدار کنند.

شوق بی توصیف مظلومان؛ تکبیرهای مردم مظلوم غزه_خبرخوان
ادامه مطلب

عمر بن سعد با بیست سوار آمد و حسین (ع) نیز با بیست سوار آمد و مذاکرات تا پاسی از شب انجام شد.

در این ملاقات عمر بن سعد، هر بار در برابر سوال سیدالشهدا(ع) که می‌فرمودند «آیا می‌‌خواهی با من مقاتله کنی؟» عذری می‌آورد.

یک بار او گفت، می‌‌ترسم خانه‌‌ام را خراب کنند، امام فرمودند: من خانه‌‌ات را می‌‌سازم.

عمر سعد او گفت: می‌‌ترسم اموال و املاکم را بگیرند. امام حسین(ع) فرمودند: من بهتر از آن را به تو از ملک خود در حجاز می‌دهم.

عمر بن سعد او گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‌‌ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می‌‌ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

امام حسین(ع) که دید نصیحت و هدایت بر عمر سعد کار امد نیست و او از تصمیم خود باز نمی‌‌گردد، فرمود:

«دیری‌ نخواهد گذشت‌ که‌ بر بستر خودت‌ کشته‌ می‌شوی‌ و در روز حشر نیز خدا تو را نخواهد آمرزید. من‌ می‌دانم که‌ گندم‌ ری‌ را، جز زمان‌ اندکی‌ نخوری».

تاجرنیا: من نماینده هلدینگ خلیج فارس جهت نظارت بر کارکرد باشگاه استقلال هستم_خبرخوان
ادامه مطلب

عمر سعد با تمسخر جواب‌ داد: اگر گندم‌ منفعت‌ام‌ نشود، از جو منفعت گیری‌ می‌کنم.

فرستادن شمر به کربلا

روایت شده است در آخر او گفت‌وگوی امام حسین(ع) با ابن سعد، عمر طی نامه‌ای خطاب به عبیداللَّه بن زیاد نوشت:

«حسین بن علی(ع) با من پیمان بست که از همان جا که آمده، به همان جا بازگردد یا به یکی از سرحدات بلاد مسلمین برود و در حقوق و تکالیف همانند دیگر مسلمانان بوده، در سود و زیان مسلمانان شریک باشد، یا به نزد یزید برود تا هر چه یزید حکم دهد، درمورد او اجرا کنند و این مایه رضای شما است و صلاح امت است».

عبیدالله بعد از این او مباحثه، نامه‌ای نوشت و به شمر بن ذی‌الجوشن سپرد تا به کربلا برود.

در نامه نوشته شده می بود:

« باری، تو را نفرستاده‌ام تا شانه از زیر کار خالی کنی. تو به اسایش و صلح و آسایش دل بسته‌ای. اگر حسین و یارانش تسلیم شدند آن‌ها را نزد من بفرست و گرنه، بر آنها دعوا‌ور شو و بعد از قتل آنان، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن. بعد از کشتن حسین بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش و گستاخ و بیدادگر است. اگر به دستور من عمل کردی، پاداش فرمانبر مطیع را دریافت خواهی کرد و اگر این چنین نمی‌کنی، سپاه را به شمر بن ذی الجوشن بسپار که فرمان ملزوم را به او داده‌ایم.»

حالت ترافیک در بزرگراه و معابر تهران_خبرخوان
ادامه مطلب

عبیدالله زیاد به شمر حرف های می بود اگر عمر سعد پذیرفت که با حسین بجنگد مطیع او باش وگرنه، گردنش را بزن و سرش را به کوفه بفرست و خودت فرماندهی سپاه را مسئولیت‌دار باش. شمر با این عرصه‌سازی و با منفعت گیری از موقعیت و روحیات عبیدالله بن زیاد، به سمت کربلا حرکت کرد.

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار

اخبار تکنولوژی

اخبار اقتصادی

اخبار فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

اخبار سلامتی



منبع

Share This Article