به گزارش خبرخوان
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، یکی از افرادی که هر سال محرم به یادمان میآید و جنایتهایش ازردهکننده و آزاردهندهاند نام منفور “حرمله” است. همیشه هم برای مداحان و روضهخوانان، خواندن وقایع ۶ ماهه امام حسین(ع) از نقل دیگر وقایع سختتر بوده، اما «مختارنامه» این روضهها را به نمایش درآورد و جنایتهای حرمله در تکه ۲۹ و ۳۰ «مختارنامه» روی آنتن رفت.
آنقدر ایفاگر نقش به خوبی مخاطب را با خودش همراه کرد که در برخی اوقات، «انوش معظمی» را با حرمله واقعی نادرست گرفتند. صحنه تیراندازی و روبه رواش با مختار آنقدر برای او سخت بوده که تا این مدت هم برای او پخش میشود نگاهش مشخص می کند چه مقدار دلش برای مظلومیت امام حسین(ع) سوخته است.
یکی از روضههای سنگین قاعدتاً حرکت ددمنشانه حرمله در حادثه کربلاست. جایی که خودِ انوش معظمی درمورداش میگوید که حرمله سه تیر خلاص به حنجره مبارک حضرت علیاصغر(ع)، چشم حضرت عباس(ع) و قلبِ امام حسین(ع) زده است.
انوش معظمی فقط بازیگرِ حرمله نبوده و شمرِ «رستاخیز» احمدرضا درویش بوده است. پیش از این هم با داود میرباقری در فیلم «مسافرری» به ایفای نقش پرداخته و در سال ۱۳۹۴ سریال «دندون طلا» را بازی کرد. در این سالها انوش معظمی با هنرمندان تعداد بسیاری توانایی کار داشته است.
در لا به لای سخن بگویید با این بازیگر سینما و تلویزیون، انوش معظمی چندین دفعه افتخار کرد که توانست نقش حرمله را در سریال «مختارنامه» ماندگار بازی کند و نسبت به کمکاری در حوزه کارهای عاشورایی و هزینه نکردنِ درست در این مسیر، گله هایهایی داشت.
قسمتهای مهمی که در بینِ سخن بگوییدهای انوش معظمی میتوان اشکار کرد احتمالا این قسمتها باشد که شنیدنیاند.
– هنگامی ناسزا میشنوم حس میکنم ثواب بیشتری بردهام؛ هرچهقدر ما ناسزا بشنویم مشخص می کند بنده به گفتن بازیگر کارم را درست انجام دادهام. یقیناً زیادها بودند در این بین پشتیبانی کردند تا من بتوانم نقش خودم را درست ایفا کنم؛ در رأس این هرم، داود میرباقری هست و راهنمایی کردند که من به حرمله نزدیک شوم. از طرف دیگر ما دارای اعتقاداتی هستیم؛ هرچهقدر این ناسزاها زیاد تر خواهد شد حس میکنیم ثواب بیشتری را بردیم؛ خدا را شکر میکنم و این ناسزا شنیدن برایم شیرین است.
– سکانس تیر زدن سکانس زیاد مشکلی است. شما میدانید قرار است چه اتفاقی بیفتد یک چالش درونی در بازیگر اتفاق میافتد. بازیگر سپس از این چالش به پوسته بازیگری میرسد تا تنفر در ذهن تماشاگر تشکیل شود. تنفری که دقیقا با تضاد درون توست، این که میگویم بازیگر، حاضر بیپناهی است. برای من این سکانس زیاد سخت می بود.
– نمیتوانستم گریه کنم. اگر گریه میکردم همهچیز لو میرفت و خروجی کار این سکانسها نمیشد. تماشاگر ما هم زیاد باهوش و با دقت است. دوربین را نمیتوان فریب داد و مخاطب فهمید میشود دروغین بازی میکنید و دوربین شما را لو میدهد.
– داود میرباقری یک سال و نیم قبل از «مختارنامه» با من سخن بگویید کرده می بود و حرمله را نظر داد. وقتی که به دفتر تهیهکننده دعوت شدم آقای میرباقری مجدد از من پرسیدند نقش مثبت یا منفی! من خودم دست گذاشتم روی حرمله! گفتم یادتان رفته خودتان قولِ حرمله را به من داده بودید.
– مادرم در درجه اول دوست نداشت، این مخالفت در چهره و کلامش می بود و به من او گفت دیگر نقشی نبوده است که حرمله را بازی کردی! سپس که «مختارنامه» از تلویزیون پخش شد باز هم در چشمانش دیدم که ناخشنود می بود؛ اما در ادامه و پخشهای مجدد و سخن بگوییدهای دوستان مسجدی و روضهای مادرم بابت تبریک و تمجید حتی حرف های بودند چه مقدار ثواب کرده، آنزمان نرمتر شدند.
او در آخرِ سخن بگوییدهای خود نوحهای قدیمی را بازخوانی کرد که فضای او مباحثه را به سمتِ فرد دیگر برد.
مشروح او گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با انوش معظمی بازیگر نقش حرمله به طور ویدئویی و مکتوب پیشروی مخاطبان است:
روضه مجلس یزید مرا آتش میزند
* میدانم از دوران کودکی هیئت دارید و در هیئت هم مداحی میکنید. کدام روضه زیاد شما را تحت تأثیر قرار میدهد یا به تعبیری منقلب میکند.
من آن مجلس یزید که با چوب خیزران به لب و سر مبارک حضرت اباعبدالله(ع) اهانت و توهین میکند؛ آن روضه زیاد مرا آتش میزند. واقعاً هنگامی آن لحظه و روضه برایم تداعی میشود دلشکسته میشوم. یقیناً روضههای گوناگون فرد دیگر هم هست اما شاخصترینِ آن که زیاد تأثیر میگذارد و مرا منقلب میکند همان مجلس یزید است.
احتمالا خدا دوستمان داشته که ظهر عاشورا نبودیم
* این شبها که مردم به عزاداری حضرت اباعبداللهالحسین میروال زیاد این جمله را میشنویم که اگر ظهر عاشورا بودیم امام حسین(ع) را پشتیبانی میکردیم. به تعبیری به نوایِ «هل من ناصر ینصرنی» حضرت جواب میدادیم. شما ظهر عاشورا را با بازی در سریال «مختارنامه» و یا چندین دفعه روی صحنه تئاتر و این روزها سریال «علقمه سرخ» فهمیدن کردید…
این که یک این چنین نیت و آرزویی داشته باشیم که اتفاق زیاد خوبی هست و خوش به سعادت افرادی که این چنین نیتی دارند اما من میگویم که احتمالا واقعاً خدا زیاد دوستمان داشته که ما در آن زمان نبودیم. چون اگر در آن زمان بودیم واقعاً معلوم نیست که ما هم کدام طرف بودیم. افرادی که روبروی امام حسین(ع) ایستاده بودند زیاد معتقدتر و متشرعتر از ما بودند منتها به هرحال شرایط به طوری شد که روبروی امام حسین(ع) ایستادند. من میگویم که احتمالا خدا دوستمان داشته که آن موقع نبودیم.
هنگامی کار عاشورایی و امام حسینی به من نظر میشود نمیتوانم مقاومت کنم
* اشاره کردید که کارهای عاشورایی با دستمزدهای زیاد ناچیز به شما نظر میشود و شما هم این دعوتها را میپذیرید. هزینههایی که باید برای سریالهای مذهبی اتفاق بیفتد و این اتفاق نمیافتد. در لا به لای این سخن بگوییدها مسئلهای را نقل کردید که قابل دقت می بود. باور و اعتقادی که به امام حسین(ع) و اتفاق عاشورا دارید علتمیشود این دعوتها را با این شرایط میپذیرید. این باور و باور از کجا میآید؟
اولاً این که همهاش لطف حضرت اباعبداللهالحسین(ع) است؛ در واقع این باور و باور هم که من همیشه گفتم به علت این که مادران ما به عشق حضرت اباعبدالله(ع) و امیرالمومنین(ع) و فرزندانشان به ما شیر دادند و خدا را از این بابت شاکرم که در یک اقلیم این چنینی به دنیا آمدم و با یک این چنین باورها و اعتقاداتی هم بزرگ شدم؛ انشاءالله که خداوند دستگیر همه ما آن طرفِ خط باشد.
من خودم به شدت باور دارم و به جریانات عاشورا معتقدم؛ برای همین هست که بعضی اوقات به من نقدهایی میشود چرا در فلان تله تئاتر سطح پایین وجود داشتم؛ به من میگویند تو در «مختارنامه» و «رستاخیز» کار کردی و جایگاه این کار زیاد پایین می بود. در واقع برای همان باور و باور، هنگامی کار عاشورایی و امام حسینی به من نظر میشود نمیتوانم مقاومت کنم و دست و پایم سست میشود.
هیچزمان یادم نمیرود نوکری حضرت اباعبدالله را از کجا اغاز کردم
این خواسته قلبی من بوده است؛ یک جایی از حضرت اباعبداللهالحسین(ع) خواستم که به من لطف کنند؛ هیچزمان یادم نمیرود نوکری حضرت اباعبدالله را از کجا اغاز کردم و این که در همان نوکری افتخار بدهند من بمانم. دوم این که مدام تا جایی که در توانم هست همیشه سفره عاشورا جلوی من باز باشد چه کم یا زیاد، برکتش را در زندگی مادی و معنوی خودم میبینم. به همین خاطر است که کار سطح پایینی به من نظر شود هم میپذیرم اگر سرکار فرد دیگر نباشم.
به هرحال ما به عشق امام حسین(ع) به دنیا آمدیم و به عشق امام حسین(ع) زندگی کردیم و انشاءالله که با ارادت و عشق امام حسین(ع) هم بمیریم.
ماجرای سفر انوش معظمی به کربلا/ از واکس زدن تا چایی ریختن
* این سخن بگوییدها مرا به یاد سفر کربلایتان میاندازد که بازتابهای بسیاری هم در فضایمجازی داشت. هنگامی صحنههایی را نشان میداد در موکبی شما به میهمانان و زائران حسینی، چایی تعارف میکردید.
شما وقتی که به پیادهروی اربعین میروید این عراقیها واقعاً کولاک میکنند. این اتفاق درس بزرگی است و ما باید از آنها یاد بگیریم که با چه شور و غوغا و انرژیای، زائرین امام حسین(ع) را تر و خشک میکنند. التماس میکنند که خدمات اراعه بدهند و شما به گفتن یک مخاطب حیرتزده میمانید که خدایا اگر اینها عاشق می باشند ما چه هستیم.
به این علت کمترین کاری که از این کوچکترین نوکر امام حسین(ع) برمیآمد اتفاق افتاد. هنگامی که من میبینم به واسطه این کارهای عاشورایی که انجام دادم خداوند مهرِ مرا در دل این مردم انداخته، حتی مرا تبدیل به یک بازیگر بینالمللی در اربعین کرده است شکرگذارم. چرا که فقط عراقیها نیستند از انواع و اقسام ملیتها مرا میشناختند از یمن، لبنان، عراق و سوریه تا پاکستان و افغانستان؛ هنگامی خداوند یک این چنین لطفی به من کرده از جلوی موکبی رد میشوم، به من میگویند حرمله، میآیی در موکب ما!
این کمترین حرکتی است که میتوانم انجام بدهم و من هم انجام دادم. با افتخار کفش واکس زدم و خاک کفش زائرین را پاک میکردم؛ با خودم میگفتم خدایا شاهدی که من به این کار چه مقدار افتخار کردم. در واقع اگر چیزی هم وجود دارد آبرویی است که خود امام حسین(ع) به من داده که روز به روز هم مِهر مرا زیاد تر در دل مردم میاندازد.
دیگر از این که مرا حرمله صدا بزنند، غمگین نمیشوم
* این که صدایتان میکردند حرمله غمگین نمیشدید؟
یک وقتی غمگین میشدم الان هم برخی زمانها هم آدمی است یک جاهایی به من برمیخورد اما به شدت از روی آن عبور میکنم چون میدانم نیت شرّی پشت آن نیست. به هر حال ما میهمان ناخوانده در خانههای آنها هستیم و بیاجازه داخل خانههایشان شدیم. آرام آرام ربط گرفتیم و به عبارتی طرفدار اشکار کردیم. برای این که من با لباس حرمله به خانه آنها رفتم و مخاطب هم از روی صمیمیت با من روبرو میشود مرا حرمله خطاب میکند.
هنگامی که شما اینطوری به قضیه نگاه کنید آرامآرام از این قضیه عبور میکنید. یقیناً یک صدم هم میتوان در این بین نخالگی و خباثت دید که زیاد به ندرت بوده است. در کل، دیگر برای این که در جایی حرمله صدایم میزنند، غمگین نمیشوم.
آقای میرباقری نظر نقش «حرمله» را دادند حتی مشعوف و خوشحال شدم
* هنگامی با آقای فیلی سخن بگویید میکردم درمورد دعوت به نقش تا پذیرفتن آن یک هفته رویِ نقش شمر فکر میکرد تا به آقای میرباقری جواب دهد. یک نگاه اعتقادی و باوری برای بچه هیئتیها نسبت به یکسری شخصیتهای منفور وجود دارد؛ این طفره رفتن برای پذیرفتن نقش حرمله برای شما هم وجود داشت؟
اتفاقی که برای آقای فیلی افتاد که استاد خوب من می باشند آنطوری برای من نبوده است. به علت این که توانایی من از آقای فیلی زیاد کمتر می بود؛ ایشان پیشکسوت بودند و یک بعد عرصهای به هرحال به لحاظ حرفهای پشت سرشان داشتند و احتمالا برای مثالً خطوطی را می دیدند که از چشم من نهان می بود.
راستش را بخواهید وقتی که آقای میرباقری نظر اجرای این نقش را دادند حتی مشعوف و خوشحال شدم به علت این که او کارگردان بزرگی است و تشخیص میداد که من با توانمندیهایی که دارم اگر این نقش را بازی کنم این نقش در واقع سکوی پرتابی به لحاظ بازیگری برای من خواهد شد.
آنچه که من با آن برخورد کردم مدتی سپس از اغاز فیلمبرداری می بود؛ پیشکسوتانی میآمدند پچ پچهایی در گوش من میکردند که زیاد مواظب باش این چنین نقشی لبه تیغ است. تا جاییکه امکان دارد برای همیشه بازیگر را زمین بزند. آن موقع می بود که یک مقدار هراس در دل من انداختند و تنها چیزی که میتوانست مرا آرام کند توکل به خود حضرت اباعبداللهالحسین(ع) می بود که با توکل پیش رفتم.
وقتی که آقای میرباقری نظر اجرای این نقش را دادند حتی مشعوف و خوشحال شدم به علت این که او کارگردان بزرگی است و تشخیص میداد که من با توانمندیهایی که دارم اگر این نقش را بازی کنم این نقش در واقع یک سکوی پرتاب به لحاظ بازیگری برای من خواهد می بود.
الحمدالله که این نقش را بازی کردم و بازتابش هم خوب می بود. اگر این نقش خوب از آب درآمد حاصل تلاش یک تیم بزرگ است که در رأس آن خود آقای میرباقری است. خدا را شکر میکنم سپس از ۱۳ سال که پخش سریال «مختارنامه» میگذرد از هرکسی سوال کنید ۵ نقش ماندگار این سریال را نام ببرد؛ قطعاً در این سیاهه یکی نقش حرمله است. این هم لطف خدا می بود.
لحظه به لحظه در نقش حرمله شکستم
* چون آدم احساساتی هستید این سوال را میپرسم؛ در زمان فیلمبرداری سر نقش حرمله چه مقدار شکستید؟
یکی از چالشهای بازیگری همین است؛ هنگامی یک شخصیت منفی که مردم نسبت به آن ذهنیت دارند کار بازیگر سخت میشود اما بازیگر باید در هر حالی کار خود را انجام دهد. به همین خاطر در صورت احساساتی شدن و شکستن، باید آنقدر با خودم بجنگم تا به شخصیت برسم و مخاطب با آن همذاتپنداری کند. گویی من هیچ احساسی به اتفاقاتی که افتاده ندارم. در حالی که لحظه به لحظه و سکانس به سکانس حرمله در این سریال، شکستم. اما همه تلاشم را کردم این شکستن، دیده نشود.
من برای «علقمه سرخ» که سال قبل پخش شد مونولوگِ جانسوزی داشتم که چند نفر در پشت صحنه گریهشان بند نمیآمد. واقعاً از کنترل خارج شده می بود. این مظلومیت بازیگر و بیپناه بودنش را مشخص می کند.
دقیقاً در این لحظات است که شما باید فراموش کنید که چه مهر و محبتی نسبت به امام حسین(ع) و حضرت علیاصغر(ع) دارید؛ بدانید در این لحظه حرملهای و همه آن بغضهایی که این کاراکتر نسبت به آلهاشم و امام حسین(ع) و خانوادهاش داشته را با پرتاب این تیر، خودش را نشان دهد.
آدمی برای بازی کردن این نقش، سختی میکشد، میشکند و مو سفید میکند. نه تنها این اتفاق برای من افتاده بلکه برای زیاد از اساتید سریال «مختارنامه» این چنین سختیهایی را ناظر بودیم. اول «مختارنامه» عکس آقای فیلی را میدیدید با آخر «مختارنامه» فرق میکرد. این مرحله شکستگی زیاد سریع تر برای بازیگر اتفاق میافتد.
زمان به عقب برگردد باز هم حرمله میشوم
* باز هم به عقب برگردید نقش حرمله را انتخاب میکنید؟
قطعاً. جایی هم از من سوال کردند نقش منفی نظر شود مجدد بازی میکنید گفتم من با افتخار برای اهلبیت هر شخصیت منفی که باشد میپذیرم و به جان، عوارضش را هم میخرم. به علت این که مهر و محبت اهلبیت به من اثبات شده است.
تفاوت شمرِ «رستاخیز» و «مختارنامه»
* شما نقش شمر را در فیلم «رستاخیز» بازی کردید. این نقش را آقای فیلی در سریال «مختارنامه» ایفا کردند؛ از آنجاییکه فیلمبرداری فیلم آقای درویش با سریال آقای میرباقری تؤأمان با هم پیش میرفت چه مقدار تلاش کردید تفاوتی بینِ این دو نقش تشکیل شود. در واقع مخاطب یک شمرِ فرد دیگر در «رستاخیز» را ناظر باشد. برای تشکیل این وجه اختلاف چه کار کردید؟
آن طرف سکاندار «رستاخیز»، احمدرضا درویش با یک سناریوی زیاد قوی و با ادبیات خودشان از زاویهای دیگر شمر را دیده بودند و این خودش تا ۷۰ درصد راه را برای تشکیل تفاوت در این نقش رفته می بود. از سویی دیگر طبیعت بازی من با طبیعت بازیگری استاد فیلی متفاوت است و آقای درویش قدری شمر را در «رستاخیز» جوانتر دیده بودند. اینها خودش علتمیشد دو شمر متفاوت از آب درآید. انشاءالله شرایطی فراهم شود صدها رستاخیز و مختارنامه ساخته شوند کاراکترها و شخصیتهای فرد دیگر را ناظر باشیم و درمورداش سخن بگویید کنیم.
هیئتیها زیاد خوب با من برخورد کردند
* علاوه بر «مختارنامه» چند کار عاشورایی دیگر در تلویزیون و سینما ساخته شده و بازیگران نقش منفی آن آثار هم درمورد بازتابهای بازی در آن کاراکترها سخن بگوییدهایی کردهاند. چون شما هیئتی هستید این سوال را میپرسم. سپس از ایفای نقش حرمله، نگاه هیئتیها به شما تحول کرد؟
خیر. اتفاقاً در او گفت و گو هیئت و هیئتیها زیاد خوب با من برخورد میکنند. آنقدر مرا مورد محبت و تفقد قرار خواهند داد. بعضی اوقات اوقات خجالتزده میشوم و مدام صدها دعوت در دهه محرم از سوی هیئتهای گوناگون دارم که برخی از این هیئتها را با افتخار میروم.
طبق معمولً شب حضرت علیاصغر(ع) بالای ۵۰ هیئت دعوت میشوم که لطف اهلبیت، امام حسین(ع) و حضرت علیاصغر(ع) است که من همیشه گفتم مُهر غلامی تا قیامت با اجرای این نقش روی پیشانی من حک شده است. هزار سال هم بگذرد باز هم افتخار میکنم و هیچزمان هم پشیمان نمیشوم.
حتی اگر هزاران هزار شبهه که در این عرصه وانفسا داخل کنند. چندین دفعه داستانهای مختلفی در تاریخ نقل شده و آدمِ سلحشور هم کم نداشتیم اما این امام حسین(ع) کیست که تا الان ماندگار است. تا جایی که برای پیادهروی اربعین و زیارت حضرت اباعبداللهالحسین(ع) ولولهای به پا میشود؛ از سراسر دنیا به این پیادهروی میآیند. من زائر افغانستانی را سراغ دارم که ۱۰ جا کتک میخورد تا به زیارت میرسد.
من تعداد بسیاری اوقات این مسئله را حرف هایام چندین دفعه دیدهام که گروههایی به جستوجو تشکیل شبهه در قصه عاشورا و امام حسیناند با خودم میگویم تا این مدت هم حضرت اباعبدالله(ع) مظلوماند.
دلم از همان لحظات اول برای امام حسین(ع) میسوزد
* در «رستاخیز» نقش شمر را بازی کردید و سریال «علقمه سرخ» هم مشخص می کند مجدد در کاراکتر شمر ظاهر شدهاید. روی صحنه تئاتر هم چندین دفعه کارهای عاشورایی فرد دیگر بازی کردهاید. در «مختارنامه» نقش حرمله بیشتر از بقیه کارها دیده شد. در جریان همه این کارهایی که بازی کردهاید و مطالعاتی که درمورد جریان عاشور داشتهاید، دلتان برای کدام لحظه امام حسین(ع) سوخت؟
من همیشه دارم برای امام حسین(ع) میسوزم؛ همیشه این مثال را به گفتن یادآوری میآورم؛ در این زمانه فردی به من قول و قولای میدهد به آن پایبند نباشد چند روز دلخور میشوم تازه قولای که فقط دلخوری و ناراحتی به همراه خودش دارد. اما به روایتی ۱۸ هزار خواست و نامه به امام حسین(ع) نوشتند و ایشان را دعوت کردند. اما به یک باره ورق برگشت و داستان به سمت فرد دیگر رفت. واقعاً چه حالی به آدم دست میدهد؟
در واقع از همان لحظات اول دلم برای امام حسین(ع) میسوزد تا داخل کربلا میشود. به نظرمن اگر آدمی عمیق داخل قصه عاشورا شود سالم نمیماند. لحظه به لحظه امام حسین این مسئله را برای من تداعی میکند به خدا قسم مظلومترین شخصیت تاریخ و تاریخ اسلام تا این مدت هم امام حسین(ع) است.
هنگامی آن سکانس معروف را در تلویزیون دیدم یک لحظه یادم رفت خودم حرمله بودم
* سکانس معروفی دارید که نه تنها در تلویزیون بلکه در تلویزیونهای اسلامی چندین دفعه نمایش داده شده و میشود. آن صحنه تقابل حرمله با مختار و یادآوری اتفاقات جانسوز کربلا؛ این سکانس زیاد تر برای مردم در شب هفتم محرم (شب شهادت حضرت علیاصغر) تداعی میشود. این سکانس عین روضه است و در هیئتهایی هم به نمایش درآمده است. آن وقتی که این سکانس را بازی میکردید یک سختیهایی داشت وقتی که روی آنتن تلویزیون دیدید و یا در مانیتور هیئتها به نمایش درمیآید چه حس و حالی دارید؟
واقعاً وقتی که بازی میکنید حکم این را دارد که بدن آدمی گرم است. همچون اتفاقی که ماشین تو را به سمتی پرت کرده، تا این مدت داغ هستید و عمق فاجعه را نمیدانید. موقعی که این نقش را بازی میکردم متمرکز بودم تا این نقش خوب از آب درآید. چرا این نقش دیده شد؟ علت فنی دارد. به علت این که این شخصیت ملعون شخصیت عجیبی بوده و بد داغی را روی دل شیعه گذاشته است.
یعنی این که شما میبینید اولین لبخندی که روی لبان مبارک امام سجاد(ع) نقش بست، وقتی می بود که خبر کشته شدن این لعین را به او دادند و انها گفتند حرمله را کشتند. به این علت بخشی به این ذهنیتها برمیگردد و به این علت بخشی این داستان هست که ذهنیتی است که شیعه نسبت به این کاراکتر دارد.
اما در سالهای سپس که من این شخصیت را در تلویزیون میدیدم و برخورد مردم را ناظر بودم اتفاق فرد دیگر افتاد. هرجا روضهای دعوت میشدم میدیدم این پلان را جدا کردهاند و به نمایش درمیآورند زیاد متأثر میشدم. آنقدر محو این پلانها میشوم یک جاهایی یادم میرود خودم این نقش را بازی کردهام.
چطور یک نقش ماندگار میشود؟
* اشاره کردید که نقش حرمله آنقدر خوب درآمده که از آن به گفتن ۵ نقش مهم سریال «مختارنامه» یاد میشود. احتمالا این مسئله آموزشی برای بازیگران تازهداخل هم باشد؛ چطور باید یک نقش را ماندگار بازی کرد و یا به عبارت دیگر چطور یک نقش ماندگار درمیآید؟
چند فاکتور ملزوم است؛ نوشته درست، کارگردان درست و انتخاب درست در این راه از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این مسیر، بازیگر هم خودش وظایفی دارد، این که برود آن چیزهایی که در متون فیلمنامه مستتر است را مطالعه کند و در جستجوی نقش به مطالعات بیرونی آن شخصیت و کاراکتر روی بیاورد. عاشقانه بازیگری را پیش ببرد نه این که نقش را بازیگر بدون مطالعه جلو ببرد. کاری که این روزها زیاد در عرصه بازیگری اتفاق نمیافتد.
متأسفانه این عشق و دقت را الان در این برهه و دهه تازه در عالم بازیگری نمیبینیم و زیاد تر بازیگران امروز تبدیل به ربات شدهاند. در واقع امروز کمتر اهل مطالعهاند و زیاد تر اهل پروپاگاندا کردن و غوغا می باشند. نسل امروز بازیگری کمتر جستوجو این اتفاقات می باشند.
چندین دفعه شده از برخی بازیگران تازه سوال کردیم برای مثالً فیلم «محمد رسولالله» را دیدهاید؟ زیاد راحت میگویند خیر. واقعاً برای من قابل فکر نیست بازیگری که امروز فیلم و سریال بازی میکند این فیلم بزرگ را ندیده باشد. میپرسیم فلان کتاب را خواندید میگویند نخواندهایم. فلان فیلم را دیدید باز هم میگویند خیر؛ بعد من چطور این دسته از بازیگران را راهنمایی کنم. الان با این طیف از بازیگران مواجهیم.
آقای میرباقری تذکراتی برای نقش حرمله داشتند که منحصر به فرد است
* همان پروپاگانداهای رسانهای که حتی تشویش اذهان عمومی میکنند اطلاعات بدون کارشناسی خواهند داد اصلاً یک فضایی تشکیل شده به بازیگری سطحی نگاه میشود.
از رأس هرم ببینید؛ چند کارگردان همانند احمدرضا درویش و استاد میرباقری و احمدجو و زیاد از کارگردانان دیگر سراغ داریم که بازیگردانی را در کارگردانی زیاد میدانند و همین مسئله به بازیگری و نقشآفرینی درست پشتیبانی میکند؛ نقشها طبق معمولً در کارهای این چنین کارگردانانی باورپذیر از آب درمیآید. الان واقعاً برخی از کارگردانان جوان یک کلیت میدانند اصلاً در جزئیات دقیق نمیشوند.
واقعاً در جریان فیلمبرداری سریال «مختارنامه»، آقای میرباقری تذکراتی برای نقش حرمله میدادند که دقت نظری را میطلبید که منحصر به فرد است. من در صحنهای زیرپوستی یک کاری انجام دادم که فقط خودم میپِی بردم. آقای میرباقری بلند شدند و آمدند به من انها گفتند مگر داری فیلم دوبله میکنی؟ هیچکس به جز من فهمید نشد. ما الان متأسفانه این ظرافتها و دقتنظرها را نداریم؛ کارگردانان فقط جستوجو یک کلیتاند.
در سریال «سلمان فارسی» بازی میکنم
* خوشحالم از این که شنیدم با آقای میرباقری در سریال «سلمان فارسی» کار میکنید و در فصل ایران یک نقشی به شما نظر شده؛ ماجرا از چه قرار است؟
بله یک نقشی را استاد به من واگذار کردند که تقریباً نقش شیرینی است؛ سرداری که زیاد نمیتوانم راجع به آن سخن بگویید کنم. انشاءالله که من رو سفید شوم و بتوانم این شخصیت را درست بازی کنم.
با «رستاخیز» احمدرضا درویش چه کردند!
* یک مسئلهای را در ابتدای سخن بگوییدهایمان نقل کردیم؛ همان او گفت و گو کمگذاشتن برای کارهای مذهبی است. چه به لحاظ بودجهای و چه در عرصه فیلمنامه و ساخت و بقیه موارد؛ چندین دفعه این جمله را شنیدیم چرا مختارها دیگر ساخته نشدند؛ یعنی سالها میگذرد ما بیشتر از چند سال «مختارنامه» را دیدیم و به این کار خوب افتخار میکنیم اما چرا برای امام حسین(ع) آنقدر کمکاری شده است؟
به زعم من چند علت دارد؛ یکی این که به او گفت و گو فیلمهای مذهبی به خصوص در گونه عاشورایی متولی زیاد دارد. زیاد از تهیهکنندهها و کارگردانها به علت نظرات مختلفی که در این باره وجود دارد و برخی از کارهایی که به سرانجام نرسیدهاند جرأت نمیکنند سمت این کارها همراه شوند.
شما را به حرکت و برخوردی که با فیلم «رستاخیز» احمدرضا درویش شد، ارجاع میدهم؛ چون در این فیلم بازی کردم، اصلاً آخرش نفهمیدم که این کملطفیها با «رستاخیز» بابت چه می بود؟ به علت این که من نمونه ۱۹۰ دقیقهای این کار را دیدم و لحظه به لحظهاش مملوء از ارادت خاص به حضرت اباعبدالله(ع) و اهلبیت است.
خدا را گواه میگیرم آقای درویش برای ساخت این فیلم چه سختیهایی کشید. وزنش روز به روز کم میشد؛ من آمپول تقویتی برای او میزدم. یک جایی آنقدر وزن کم کرده می بود چند تا امپول تقویتی گرفتند که تزریق میکردم و واقعاً نفهمیدم برای چه این برخوردها شد و خود آقای درویش الان باید سه «رستاخیز» دیگر میساخت؛ کاری کردند که ۱۰، ۱۵ سال به طور کل قهر کرد و دلخور شد. این اندوختهسوزی نیست؟
سپس از این همه سال به ما ثابت شده، چه مقدار «مختارنامه» و امثال سریال «یوسف پیامبر»، چه برد تبلیغاتی داشتند. به مدیرانمان ثابت نشده؟ تا این مدت ناخنخشکی میکنند و بلد نیستند کجا پول را خرج کنند. من در کاری بودم که برای بدیهیترین نیازهای صحنه پول فراهم نمیشد.
از طرفی ناظر بودم در آن شبکه سفره افطاری نیمکیلومتری انداختند که احتمالا سه مرتبه بالاتر از آن کار، خرج آن سفره بوده است. آن سفره به خدا واجب نیست؛ احتمالا تبلیغ دین باشد اما در واقع برتری نیست.
اهم و فیالاهم باید کرد چه فردی میتواند مُنکر بُرد هنرهای دراماتیک در تبلیغات و فرهنگسازی در هر شاخهای باشد؟ چطور آمریکاییها دنیا هراسی و جهان هراسی را در دل مردم انداختند با همین سینما این کار را کردند. اما ما این مسئله را فهمید نشدیم؛ برخی از مدیران ما تا این مدت فهمید نشدند و ناخن خشکی میکنند پول خرج نمیکنند.
اتفاقی که برای برخی از بازیگران «مختارنامه» افتاد بعدها در سینمای دفاعمقدس هم تکرار شد
* برخی از بازیگران مختارنامه و برخی کارهای الف اختصاصی دیگر، بیکار شدند و سالهای بیکاری بسیاری داشتند. چرا این اتفاق افتاد؟
همان اتفاقی که در سینمای دفاع مقدس هم برای زیاد از بازیگرانش افتاد. الحمدالله یک سفره تئاتری نه به لحاظ اقتصادی به لحاظ معنوی برای من پهن بوده است. یقیناً پولی در آن نیست برای این که روحم تغذیه میشود و به اختصاصی در این سالها کم، کار مذهبی و عاشورایی انجام ندادم. اما سینما و تلویزیون ما زیاد تر به سمت فیلمهای تینیجری، کمدیهای سخیف و بیپایه رفت. فیلمنامههایی که برخی از آنها به دست ما هم رسید که واقعاً فاجعه می بود. چه لزومی دارد در این کارها بازی کنم.
یقیناً بخشی از آنها به مشکل بودجهای و مالی هم برمیگردد که یک شیر بدون یال و دُم و شکمی از آن باقی میماند که کارگردان هم نمیداند باید چه کار کند و این حالت سریالهای ما میشود. چون نه نوشته خوبی بوده و نه زمان ملزوم را به عوامل و کارگردان خواهند داد. جستوجو کار عجلهای و به عبارت بهتر کار بدون کیفیت می باشند. فقط میخواهند آمار بدهند و بگویند این کار را ساختیم و این کارها را کردیم. اگر به همین روال ادامه دهند هنرمندان خوب ما کماکان خانهنشین خواهند می بود.
من حرّ را زیاد دوست دارم
* اگر داخل قصه عاشورا شویم دوست دارید با کدام یار و صحابه امام حسین(ع) همراه شوید؟
حرّ. خوش به حالش در یک لحظه اتفاق میافتد و سود از این بالاتر؛ حرّ شخصیت عجیبی است و شما ببینید از حق تا باطل چند قدم راه بوده است و میآید چطور عاقبت بخیر میشود. اولین نفر هم به شهادت میرسد. من زیاد حرّ را دوست دارم، یقیناً شخصیتهای فرد دیگر را هم دوست دارم. من همیشه گفتم قربانِ تکتک بچههای امام حسین(ع) بشوم، پیشمرگِ حضرت ابوالفضل(ع) بشوم اما شخصیت حرّ بیشتر از بقیه برایم شخصیت جالبی است.
مداحی بازیگر نقش حرمله و بازخوانی یک نوحه قدیمی
* حسن ختام این او مباحثه میخواهم نوحهای را بازخوانی کنید.
صدایم گرفته این روزها آنقدر داد و بیداد کردم. من فقط یک دمِ نوحه را که احتمالا الان برای جوانهای امروز زیاد دلنشین نباشد را بازخوانی کنم. نوحهای برای حضرت علیاکبر(ع) که حالم را دگرگون میکند.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع