به گزارش خبرخوان
به گزارش خبرنگار فرهنگی ، بازیگر شیرازی که با نسیمبیگ و بسیمبیگ «روزی روزگاری» قوت بازیگریاش را به رخ کشید با «مختارنامه» و نقش «شمر بن ذیالجوشن» سر زبانها افتاد تا جائیکه به تعبیر خودش هم ناسزا شنید، تحریم آب در خانه و بیتوجهی خانواده و از طرفی کتک خوردن در خیابان را تحمل کرد. ناگفته نماند در این بین افرادی هم در خیابانها از این بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون سپاس کردند.
او سپس از «مختارنامه»، در «جلالالدین» «چاردیواری» «روزی می بود، روزی نبوده است» «عملیات ۱۲۵» «پرستاران» «هاتف» «بانوی عمارت» «دنگ و فنگ روزگار»، «بانوی سردار» و برخی از کارهای دیگر وجود داشته و حتی نام او به گفتن بازیگر سریال «سلمان فارسی» هم در رسانهها نقل میشود.
فیلی نشان داده کمکار نیست اما تلاش کرده با تهیهکنندگان کاربلد کار کند؛ یقیناً بعضی اوقات اوقات هم کارهای ضعیفی از او در پرده نقرهای و جعبه جادو به نمایش درآمده که خودش هم از این نقشآفرینیها راضی نیست. او فارغ از خاطراتش در جریان ساخت «مختارنامه»، گله هایهایی به برخی از باندبازیها و بیتعهدی تهیهکنندگانی دارد که در پرداخت دستمزد و پایبندی به قرارداد، حرفهای و درست عمل نکردند.
نقش «شمر» از نظر فیلی کار زیاد سخت و سختی می بود چون خودش از دوران کودکی نسبت به این شخصیت تنفر داشته و اکنون بایستی با این شخصیت همزادپنداری کند تا به باورپذیری برای مخاطب برسد. خودش را دلداری میدهد که همه تقصیرها به گردن «سنان» بوده و او امام حسین(ع) را به شهادت رسانده است. فیلی در ادامه این روایتها به این مسئله اشاره کرد به خودم امیدواری میدادم اما میدانستم «شمر» چه مقدار ملعون و جانی بوده است.
برخلاف این که برخی در رسانهها نقل کردند که او قبل از توانایی نقش شمر در سریال «مختارنامه»، در تعزیه هم نقش شمر را بازی کرده، فیلی هیچزمان تعزیهخوان نبوده اما در جریان سخن بگوییدهایش اینگونه اشاره کرد: تعزیه فن و تخصص خاصی دارد و من زیاد علاقه داشتم این کار را انجام دهم. در جریان ساخت سریال «روزیروزگاری» با تماشای تعزیههای گوناگون در میمه و روستاهای اطراف اصفهان، خودم هم داخل این عرصه شدم. یقیناً که هیچکدام از آن موقعیتهای تعزیه را در «مختارنامه» تکرار نکردم؛ تعزیه یک شیوه خاصی را میطلبد و این متفاوت بودن باید در هرکدام از مدیومها و فضاهای کار هنری متفاوت باشد.
یکی از قسمتهای دلنشین او مباحثه نحوه دعوت از او برای بازی در نقش شمر و شوکه شدنِ محمد فیلی می بود. او اینطور تعریف کرد: داود میرباقری مرا میشناخت اما یک بازیگر طناز و نه یک آدم تلخ و خشن؛ اصلاً انتظار نقش منفی را نداشتم. هنگامی داخل دفتر شدم به من او گفت: محمد! من یک نقشی برای تو در نظر گرفتهام که احتمالا خودت هم به آن فکر نکرده باشی! میخواهم شمر «مختارنامه» تو باشی! من گفتم: آقای میرباقری شوخی میکنید؟ من چه کار با شمر دارم. او او گفت: این شمر را برای تو کنار گذاشتم؛ من برای همه نقشها دو سه گزینه خاص دارم اما شمر فقط تو گزینه این نقش هستی؛ اگر این نقش را هم نپذیرفتی شمر را در سریال نخواهم داشت.
هنگامی از او سوال کردیم کدام صحنهها در مختارنامه سخت می بود و یا به عبارتی کجا و بر کدام شهید کربلا دلتان سوخت؛ تأملی کرد و ایناین چنین او گفت: مظلومانهترین صحنهای که دیدم آن صحنهای می بود که حضرت ابوالفضل(ع) به دستور شمر مورد محاصره سربازان لشکر یزید قرار میگیرد و دستور تیرباران خواهند داد. مشک سوراخ میشود و اینجاست که دلم در همان صحنه به آشوب و بغض افتاد. این قسمتِ فیلم بنا به دلایلی از تلویزیون پخش نشد. احتمالا اگر پخش میشد تأثیر بسزایی برای مردم داشت و باورشان نسبت به چیزهایی که میشنوند زیاد تر میشد.
مشروح او گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با محمد فیلی بازیگر نقش شمر به طور ویدئویی و مکتوب پیشروی مخاطبان است:
چطور نقش شمر نظر شد؟/ میرباقری او گفت شمر من تویی!
* آقای میرباقری شما را به واسطه همکاریتان با امرالله احمدجو میشناخت. هنگامی شما را دعوت کرد که بروید و درمورد کار در «مختارنامه» سخن بگویید کند چه اتفاقی افتاد و چطور نقش «شمر» به شما نظر شد؟
من هنگامی شنیدم که آقای میرباقری قرار است کاری به نام «مختارنامه» بسازد زیاد خوشحال بودم اما امیدی نداشتم که من برای کار دعوت شوم. آقای میرباقری را میشناختم و با آقای احمدجو به منزل من آمده بودند اما سخن بگویید کاری هیچزمان نداشتیم. اما وقتی که در واقع مرا به دفتر زنده یاد فلاح تهیهکننده دعوت کردند با خودم گفتم خدا را شکر قرار است من هم در «مختارنامه» کار کنم.
رفتم دفترشان، میخواستم طبقه بالا بروم در پاگرد، هنگامی چرخیدم آقای میرباقری را دیدم به من او گفت بالأخره شمر من هم داخل شد. من نگاه کردم این طرف و آن طرف، به چه فردی میگوید. دیدم هیچکس غیر از من آنجا نیست و گفتم حتماً مزاح هست که به من انها گفتند شمر و قرار نیست من این نقش را بازی کنم.
هنگامی طبقه بالا رفتم با خودم این مسئله را میگفتم و در ذهنم میگذراندم تا این که با هم سخن بگویید کردیم و آقای میرباقری به من او گفت «میدانی چه نقشی را برایت درنظر گرفتم؟» گفتم فهمید نشدم! به من او گفت شمر؛ من گفتم چطور میتوانم شمر را بازی کنم. من اصلاً نمیتوانم این کار را انجام بدهم. چون قبل از این که به دفتر تهیهکننده «مختارنامه» بروم با خانوادهام سخن بگویید میکردم آنها به من انها گفتند یک نقش مثبت بگیرم. اکنون یک دفعه نقش منفورترین شخصیت ماجرای کربلا را به من نظر خواهند داد.
قبل از این کار هم در آثار آقای احمدجو طنازی کرده بودم و اصلاً نقش جدّی در حد شمر را توانایی نکرده بودم. به همین خاطر مجدد از آقای میرباقری سوال کردم شما واقعاً میخواهید این نقش را به من بدهید؛ نمیشود نقش فرد دیگر را به من بسپارید. اینجا مسئلهای را آقای میرباقری انها گفتند که قابل تأمل می بود؛ به من انها گفتند «از اینجا که رفتی روی این نقش و پیشنهادم فکر کن تو بیایی من شمر دارم و نیایی شمر ندارم!» این خودش به نوعی پایان حجت می بود؛ و من آمدم به سمت خانه، زیاد با خودم کلکل کردم که بروم نروم کار کنم و یا کار نکنم. از طرفی هم دلم میخواست در کار آقای میرباقری باشم.
احتمالا یک هفتهای طول کشید تا توانستم با این ماجرا کنار بیایم و بپذیرم. احتمالا آن موقع فکر نمیکردم این انتخاب آقای میرباقری نبوده و خود حضرت اباعبدالله(ع) خواستند، به همین خاطر رفته رفته در جریان کار با خودم پِی بردم من چه کاره هستم. احتمالا آن روز اول یعنی اولین سکانس را با بیرغبتی جلوی دوربین رفتم و کار کردم اما سپس از آن گفتم الان دیگر قرار است این کار را انجام دهم. هر جایی هم در کار میماندم یک زمان میخواستم با امام حسین(ع) سخن بگویید میکردم؛ به ایشان میگفتم خودتان مرا دچارِاین کار کردید و خودتان پشتیبانیمان کنید. یعنی اگر آن باور باشد فکر میکنم همهچیز حل است.
امام حسین انتخابم کرد شمر بشوم!/ باید نوکری میکردم
* از کجا این مسئله برایتان تداعی شد امام حسین(ع) خواسته این نقش را بازی کنید؟
من اغاز صحبتم، به این مسئله اشاره کردم با اکراه رفتم اما یک دفعه جایی تلنگری به من خورد که بازیگری باید این نقش را بازی کنی، مگر میشود بگویی نه! با خودم اینها را کلکل میکردم و میگفتم. چه چیزی علتمیشود من می گویم باشد، بازی میکنم. لحظهای هست که من نمیخواهم کار کنم یا دچار میشوم در اجرای آن میزانسن یا گفتن یک دیالوگ ساده، آنجا اتفاقی برای من افتاد که این نقش را کاملاً پذیرفتم.
در یکی از سکانسهای شمر، نتوانستم دیالوگ را ادا کنم از آقای میرباقری زمان خواستم. رفتم با امام حسین(ع) خلوت کردم و پشتیبانی خواستم. گفتم پشتیبانی کنید گره این نقش باز شود. هنگامی دیدم کار درست پیش میرود و نقش ادا میشود این کار من نیست، بعد چه فردی خواسته من این نقش را بازی کنم. میتوانستند پشتیبانی نکنند و این نقش پیش نمیرفت. این باور من است که حقیقتاً وجود دارد.
با یک قوت خاصی یک جایی گفتم که این آقای میرباقری نیست مرا هدایت میکند؛ اصلاً چیزی نمیگوید، فقط از من میخواهد کارم را جلوی دوربین انجام دهم. اما یک فردی هست آن لحظات را برای من در ذهنم میسازد و عکس میکند. اینجاست که من پای کار ایستادم و دیدم نمیشود به امام(ع) بگویم نه! اینجا جایی است که باید نوکری کنم.
ماجرای کشته شدن شمر در تعزیهها
* من روایتهایی هم از مخاطبینی دارم که هنگامی سریال «مختارنامه» را میدیدند چه در بازپخش و چه خصوصاً پخش اولیه، آنقدر با نقش شما ربط گرفته بودند و باورش کردند. اکنون روایتهای فرد دیگر هم وجود دارد که احتمالا مردم نشنیده باشند. از این اتفاقات و روایتها برایمان بگویید.
این ماموریت هر مسلمان مخصوصاً شیعه است که نسبت به خاندان اهلبیت تعصب خاصی داشته باشد. امکان پذیر این تعصب در بین برخی، زیاد تر باشد حتی فردی که نقش آن کاراکتر منفور را هم بازی کند به او دعواور شوند. من زیاد از تعزیهها را دیدم که شمر را کتک زدند.
حتی راجع به شمر یک بخشی را مطالعه میکردم (راجع به شمر مطالب مقداری در تاریخ وجود دارد) رسیدم به شیعیان هند که تعزیه برگزار میکنند دیدم آنجا آنقدر متعصباند از ۱۰۰ تعزیه که راجع به حضرت اباعبدالله(ع) بوده، ۹۵ شمر را کتک زدند و کشتند. ۵ شمر هم نجات اشکار کرده و یقیناً زخمی شدهاند.
این تعصبات علتمیشود هنگامی من این نقش را کار میکنم اگر مرا ببینند یک جایی یا کتک میخورم و یا به من بد و بیراه میگویند و این اتفاقات میافتد.
مردم آرام آرام باور کردند که واقعاً من شمر نیستم!
* شنیدم در عراق هم هنگامی به کربلا رفته بودید این اتفاق برای شما افتاده می بود؛ ماجرا از چه قرار است؟
بله. آن را هم میگویم اما یکی دو سال اولِ پخش سریال «مختارنامه» این اتفاقات میافتاد، هنگامی پخش مجدد شد شمر هم توانست جای خودش را بین مردم باز کند و مردم باورش کردند. آرامآرام این مسئله در بین مردم و مخاطبین در همه اقشار جا افتاد که من شمر نیستم، اینجا می بود که در واقع ۱۸۰ درجه زاویه رفتارها و برخوردها تحول کرد و مهر و محبت مردم اینجا خودش را به آن تعصباتیی داد که از دلِ آن کتک و ناسزا و بد و بیراه درمیآمد. این است که الان بیشترین دوره را با مهر و محبت مردم میگذرانم.
خانواده به من میانها گفتند چرا بین این همه نقش، شمر را پذیرفتی؟
* خانوادهتان از این نوشته غمگین نمیشدند؛ منظورم ناسزاها و اتفاقاتی می بود که افتاد.
اولاً قرار نیست که من ناسزا را برای خانوادهام بگویم. ثانیاً خانواده به من میانها گفتند چرا بین این همه نقش، نقش شمر را پذیرفتی؟ به من انها گفتند تو باید میایستادی! و یک نقش دیگر میگرفتی. به خانوادهام گفتم سراسر مختار را نگاه کنید چند تا نقش است که مثبتاند. چهره هر بازیگری هم به کاراکتری میخورد و چهره ما هم اینطور بوده! اینطوری خودم را دلداری میدادم. یک طوری با آنها سخن بگویید میکردم که از من بپذیرند. همین دو سال اولی که بد و بیراه شنیدم و بعداً محبت مردم را خدا نصیبم کرد فرزندان و خانوادهام بعدها در جریان قرار گرفتند. بالأخره غمگین میشدند که با پدرشان اینطوری برخورد میکنند اما همهچیز در دلِ زمان درست شد.
قصه تحریم آب صحت داشت
* قصه تحریم آب را هم نقل میکردند و در رسانهها انتشار شد؛ واقعاً شما را تحریم آب کرده بودند؟
بله. تحریم آب یک بخشی می بود و اتفاقات فرد دیگر هم افتاد. اما رفته رفته با پیش رفتن نقش و پخش سریال به این ماجرا پی بردند که اتفاقاً باید این نقش را زیاد خوب اجرا میکردم.
ماجرای عکس یادگاری بازیگر شمر در کربلا با مسلمانان کشورهای منطقه
* فکر میکنم زیاد این جمله را شنیدید که برخیها در مداحیها و منبرهایشان اکثراً میانها گفتند یا امام حسین(ع) ای کاش ما ظهر عاشورا پیش شما بودیم به طوری در سکانسهای ظهر عاشورای سریال «مختارنامه» به طوری در آن فضا قرار گرفتید. مردم هم با نمایش این سکانسها زیاد ربط گرفتند.
ظهر تاسوعا و عاشورا سیل جمعیت عاشقان امام حسین(ع) عزاداری میکنند و این شکوه و عظمت توصیفناپذیر است. من در این ایام و دهه اول محرم یاد سفر کربلا میافتم که سال ۱۳۹۶ اتفاق افتاد. یاد سخن بگوییدهای پدرم هم میافتم که به من میاو گفت هیچجا از هیچفردی چیزی را مطالبه نکن؛ تنها فردی را میتوانید از او مطالبه کنید و به طوری طمع کنید که چیزی به شما بدهد خداست.
اما از بندههای خدا چیزی نخواهید. همیشه این مسئله آویزه گوشم می بود تا این که کربلا رفتم.اینجا طمع کردم و از امام حسین(ع) خواستم خانوادهام سالم و صالح باشند. فکر میکنم امام(ع) سخن مرا گوش کردند و خانوادهام خوب می باشند.از این بابت خوشحالم.
هنگامی در کربلا بودم صفحات مانیتور زیاد تر نقش شمر را نشان میداد؛ دلنشین است این مسئله را اشاره کنم که برای فیلمبرداری رفته بودیم و هرجایی که گروه مشکل برایشان به وجود میآمد میانها گفتند شمر همراهمان است و مرا میبردند؛ آنها که مرا میدیدند مجوز برای ورود به زیاد از مکانها و اتفاقات صادر میشد. عراقیها و زیاد از شیعیان کشورهای دیگر برای من احترام قائل بودند و این مسئله واقعاً به من امید میداد.
این نقش واقعاً برکتی داشت که در منطقه مرا بشناسند؛ از مسلمانان بنگلادشی تا کویت، پاکستان، افغانستان، هند و زیاد از جاهای دیگر همانند ترکیه سریال پخش شده با من حرکت خوبی داشتند و با هم عکس یادگاری میگرفتیم. اتفاقاً این برخوردها با من انجام شد که برخی از آنها باورکردنی نبوده است و همه را به حسابِ لطف و عنایت امام حسین(ع) گذاشتم.
صحنهای که نمیتوانستم دیالوگ بگویم؛ عنایت امام حسین(ع) را دیدم
* من شنیدم زیاد شما احساساتی هستید و برخی از صحنههای «مختارنامه» آنقدر برایتان سخت بوده که حتی ناراحتی قلبی هم اشکار کردید. کدام از صحنهها آنقدر برای شما سخت می بود؟
من یادم هست در خرابه با ابنضبابی نشسته بودیم که یکی از یاران شمر است. شمر هم از کوفه فرار کرده و در آن خرابه مخفی شده است. ابن ضبابی در این شرایط از شمر سوال میکند که آیا پشیمان نیستی با حسین بن علی این این چنین کردی؟ من نگاه میکنم به ابن ضبابی و باید این دیالوگ را بگویم که اگر دهها بار دیگر بمیرم و زنده شوم این فرمان را اجرا میکنم. اما نتوانستم این دیالوگ را بگویم و یک دفعه ماندم چه کار کنم.
با خودم سخن میزدم تو چه فردی همچین چیزی را میگویی. با خودم کلنجار میرفتم چه کار کنم؛ از آقای میرباقری عذرخواهی کردم به من لحظاتی را اجازه بدهند؛ مجدد برمیگردم. آقای میرباقری فهمید شد و به من او گفت برو و مجدد آماده شو، صحنه را فیلمبرداری کنیم. یک مقداری مجدد با امام حسین(ع) خلوت کردم مرا در شرایطی قرار دادهاید که نمیدانم چه کار کنم. احتمالا به ۱۰ دقیقه نکشید و آمدم محکم این دیالوگها را گفتم و این سکانس بینظیر درآمد.
قرار می بود ضمن این که دیالوگ را میگویم نان و ماستی هم بخورم که آنقدر این صحنه اثرگذار می بود از خلبان هواپیما گرفته تا پایینترین شغلهایی که وجود دارد با این صحنه ربط گرفتند. واقعاً در این صحنه عنایت امام حسین(ع) را دیدم؛ چون مگرنه اتفاق نمیافتاد.
روضه حضرت عباس(ع) حال فرد دیگر دارد
* در بین قسمتهای مختلفی که کار کردید و خصوصاً ظهر عاشورا که زیاد موردنظر مخاطب قرار گرفت دلتان برای امام حسین سوخت؟ کدام روضهها زیاد احساسیتان میکند؟
ما روضههای بسیاری داریم اما روضه حضرت ابوالفضل(ع) به باور من یک چیز فرد دیگر است.
* اصلاً آن صحنهای که وایرال میشود همان صحنهای است که شمر دستور دعوا به حضرت عباس(ع) میدهد.
بله متأسفانه ما نتوانستیم آن قسمت را کامل پخش کنیم. اگر اجازه پخش داده میشد من فکر میکنم تأثیر بسزایی داشت. ما یک بخشی از این قسمتِ بلند را میبینیم و زیاد تر در کلیپها برای آن نوحه گذاشتهاند و اگر شما اصل و کامل آن را ببینید خواهید دید چه مقدار در نسل تازه ما، حضرت عباس(ع) عاشق اشکار میکند.
آرزو میکردم ای کاش روز عاشورا امام حسین(ع) شهید نمیشد
* از آنجایی که روضه حضرت عباس(ع) برای شما خاص است این صحنه هم حتماً خاص شد.
صحنه، صحنه خاصی می بود و از جهتی هم سخت؛ چون از دوران کودکی عزاداری میکردیم و تعزیه دیده بودیم اینجا همهچیز به طور زنده روبروی ما اتفاق میافتاد. گویی آدم حس میکرد همان وقایع همین الان اتفاق افتاده است. این باور زیادها است و باور من هم هست؛ ای کاش روز عاشورا امام حسین(ع) به شهادت نمیرسید و همهچیز برعکس میشد. آدمی به این مرحله میرسد و این آرزو را میکند ایکاش حضرت اباعبدالله به شهادت نمیرسید.
* در جایی گفتید مجدد نقش شمر را به شما نظر دهند بازی نمیکنید. آیا قبل از این که آقای میرباقری به شما نظر این نقش را بدهند، جایی دیگر نقش شمر را به شما نظر دادند.
نه اولین بار می بود.
بازی کردن در نقشهای منفی برای من رسالت شد
* فکر میکردید روزی این چنین نقشی را بازی کنید؟
نه آنقدر من از این آدم بدم میآمد و امثال اینها، هیچزمان فکر نمیکردم که یک روزی علتبشود من این نقش را بازی کنم. در تئاتر من نقش عمرو بن عبدِود را بازی کرده بودم و نقش زیاد کوتاهی می بود و هیچ علاقهای به این چنین نقشهای منفی نداشتم. اما اگر الان بپرسند میگویم بازی کردن در این چنین نقشهایی، برای من و هر بازیگری رسالت است.
نقش شمر را دیگر بازی نمیکنم
* شما فکر کنید قرار باشد کار عاشورایی ساخته شود اگر بخواهیم در زمره اشقیا نقشی را برای شما انتخاب کنیم آن کدام نقش است؟
فرقی نمیکند جز شمر همه را بازی می کنم کما این که چند روز پیش به من نظر شد برای یک کار مختصر که شمر را مجدد بازی کنم که گفتم به هیچ قیمتی حاضر نیستم این نقش را مجدد بازی کنم.
نزدیک شدن به کارهای مذهبی یکمقداری سخت است
* مسئله دیگر درمورد کمکاریهایی که برای ساخت کارهای دینی و مذهبی خصوصاً آثار عاشورایی وجود دارد. مردم تا این مدت هم کارهای عاشورایی همچون «شب دهم» و «مختارنامه» را میبینند اما چرا «مختارها» دیگر ساخته نشدند؛ اینکمکاری زیاد تر فهمید افتبودجه، بیانگیزگی فیلمنامهنویسها و یا عدم دغدغهمندی مدیران فرهنگی سرزمین است؟
اصلاً همه اینها به کنار؛ احتمالا برای شما دلنشین باشد نزدیک شدن به کارهای مذهبی به تعبیر قدیمیها کفش و لباس آهنی میطلبد. ما این اتفاق را در «مختارنامه» توانایی کردیم. به ما انها گفتند قسمت کربلا را بسازید اما تعابیر تعداد بسیاری اتفاق افتاد گروهی موافق شدند و گروهی ناموافق. این است که فیلمسازان این عرصه نمیدانند در این میدان باید چه کار کنند. این است که اشاره کردم نزدیک شدن به کارهای مذهبی زیاد سخت است. قسمتهایی ساخته خواهد شد و اجازه پخش اشکار نمیکنند که واقعاً دردآور است. بودجه و توان آدمها صرفِ آن شده و زیاد اتفاقات شگفت و غریبی است. بخواهند بودجه بگذارند هست همینطور که برای «مختارنامه» اتفاق افتاد و همینطور کارهای مذهبی دیگر، از سریال «حضرت موسی(ع)» گرفته تا خود «سلمان فارسی» که این روزها کار آن پیش میرود.
پیشنهادی از سریال «حضرت موسی» داشتم
* شنیدم برای سریال حضرت موسی(ع) نظر داشتید؟
نظر شد اما فعلاً آقای حاتمیکیا چیزی به من نگفتهاند.
گفتم نقش شمر را نذری بازی میکنم
* مسئله دیگر درمورد دستمزد شما در سریال «مختارنامه» است. احتمالا سوال کنید چرا این سوال را نقل میکنم اما پیش از این جداولی در فضایمجازی پخش شد که شائبه و ابهامی را برای مخاطبین تشکیل کرد چه مقدار در این آثار مذهبی پولهای شگفت و غریبی رد و بدل شده است. تهیهکننده سریال امام علی(ع) در اینجا به بودجه ۲۶۹ میلیون تومانی اشاره کردند و برخی از روایتهای دیگر، پاسخی به این روایتهای اشتباهی می بود. چه مقدار بابت نقش شمر دستمزد گرفتید؟
من هنگامی به گفتن بازیگر نقش شمر در سریال «مختارنامه» پذیرفته شدم به من گفتم سریال ۷ ماهه ساخته میشود. و من به همین خاطر گفتم من دوست دارم این زمان را نذری کار کنم. اما این سریال ۶ سال طول کشید. قرارداد بعدی که نوشتند من گفتم کار فرد دیگر که نمیتوانم انجام بدهم با تهیهکننده و مدیر تشکیل آن زمان سخن بگویید کردم که شما اجاره خانه مرا بدهید من دستمزد نمیخواهم. آن موقع ماهی ۷۰۰ هزار تومان اجاره خانهام می بود و نوشتیم ماهی ۷۰۰ هزار تومان.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع