به گزارش خبرخوان
به گزاری خبرنگار فرهنگی ؛ به بهانه پخش فصل سوم مجموعه «زخمکاری» در نمایش خانگی نگاهی به فصل سوم این مجموعه، سری سازی در مجموعههای نمایش خانگی و کارکرد مهدویان در سریالسازی داشتیم که در ادامه میخوانید:
اکنون همه چیز مهیاست تا انتقام به سرانجام برسد. محمدحسین مهدویان در چند تکه ابتدایی فصل سوم «زخمکاری» همه مقدمات را فراهم آورده تا انتقام بزرگ رقم بخورد. انتقامی که فرمان آن در دست مالک است و هدفش علیالظاهر مسعود طلوعی و اژداهای هفتسری است که پشت او لانه کرده است. اولین توانایی سریالسازی مهدویان که این روزها تشکیل فصل چهارم آن هم در جریان است، با وجود همه فرازوفرودها اکنون تبدیل به یکی از پر مخاطبترین پروژههای شبکه نمایش خانگی شده است و برخلاف مثالهای شبیه، سریسازی از آن کمتر ریزش مخاطبان را به همراه داشته است. یقیناً این به معنی بینقص بودن این توانایی نیست و در این راستا میتوان به ضعفهای فصل دوم اشاره کرد؛ اما روایت «زخمکاری» چه جایگاهی در فهرست ازمایش ها مهدویان دارد؟
«کارگردان ماجرای نیمروز»؛ تا همین چند سال پیش، همین سه کلمه کافی می بود تا محمدحسین مهدویان به سینمادوستان معارفه شود. کارگردان جوانی که با فیلم بلندپروازانه «ایستاده در غبار» بهصورت حرفهای داخل دنیای کارگردانی سینما شد و در ادامه مسیر خود وقتی که از «ماجرای نیمروز» رونمایی کرد، تصویری معتبر از یک توانایی نو در سینما، از خود ساخت. مهدویان اما بیشتر از مضامین آثارش دلبسته سینما و تکنیک می بود و علاقهمندیاش به فیلمسازی برمبنای قواعد ژانر را بعدتر در آثاری همچون «لاتاری» و یا «مرد بازنده» بهصورت عیانتر نشان داد. هر چند در این مسیر توانایی ناموفقی همچون «شیشلیگ» را هم پشتسر گذاشت اما هم چنان به طوری قدم برمیداشت که انتظارات از او بالا و بالاتر برود. در این چنین مرحلهای می بود که او یک دفعه تصمیم به تن دادن به چالش سریالسازی گرفت. برای اولین قدم هم هیچ پشتوانهای یقینتر از اقتباس نبوده است. او برمبنای رمان «بیست زخم کاری» که داستانی امروزی بر پایه تراژدی مکبث بهحساب میآمد، فیلمنامه «زخمکاری» را نوشت و کارگردانی کرد. داستانی که بهعلت منفعتمندی همزمان از غنای ادبیات و قواعد ژانر، زیاد سریع توانست دامنه گستردهای از مخاطبان را با خود همراه کند. استقبال از قصه «مالک»، خالقان و اندوختهگذاران «زخم کاری» را برای تشکیل فصلهای سپس وسوسه کرد و اکنون سپس از سه فصل، مخاطبان تعداد بسیاری می باشند که مهدویان را بهگفتن «کارگردان زخم کاری» میشناسند.
چالشهای مهدویان
اساسا تصمیم به دنبالهسازی برای هر کارگردانی و در هر مدیومی، به معنی تن دادن به یک چالش است. در فراز پایانی داستان «زخمکاری» در فصل اول، مالک مالکی با ضربات چاقوی منصوره ریزآبادی، در کنار ساحل بر زمین افتاد و این میتوانست پایانی با شکوه برای یک ضدقهرمان در محصولات نمایشی ایرانی محسوب شود. به همین علت هم تصمیم برای از گور برخاستن این چنین قهرمانی، ریسکپذیری بالایی نیاز داشت. مهدویان به این ریسک تن داد و اینگونه داستان «زخمکاری» با قرار گرفتن میثم مالکی در نقش محوری و ورود مسعود طلوعی بهگفتن قطب روبه رو او به داستان، به فصل دوم رسید. مهدویان اما از همان زمان که فصل «برگشت» را کارگردانی میکرد، در حال کنار هم چیدن قطعات پازلی می بود که خود میدانست قرار است در فصل «انتقام» به بار بنشیند و تکمیل شود. غیبت جواد عزتی در روایت فصل دوم، قدمبهقدم زیاد تر تبدیل اعتراض و گله های مخاطبان میشد و تصمیمگیری بیمحابای فیلمنامهنویسان برای حذف فیزیکی شخصیتها از داستان، تبدیل به چالشی عمیق برای همراه نگاه داشتن مخاطبان شده می بود. با وجود همه این چالشهای اوجگرفته در فصل دوم اما در سکانس پایانی همین فصل، ورق برگشت و ورود مالک، خون تازهای را به رگهای روایت سریال مهدویان تزریق کرد. قصه «مالک» اکنون به فصل «انتقام»رسیده است. فصل سوم سریال «زخم کاری» تا به اینجا به خوبی توانسته است مخاطبان را با خود همراه نگاه دارد اما به نظر میرسد این خط داستانی هرچه زیاد تر بسط اشکار میکند، به سرانجام رساندن آن به چالشی جدیتر برای مهدویان تبدیل میشود؛ آیا او میتواند با پررنگتر کردن نقش کاراکترهایی فرعی همانند پانتهآ و یا سماوات، دوقطبی شکل گرفته بین ریزآبادیها و مالکیها را به سرانجامی رضایتقسمت برای مخاطبان ختم کند؟
مهمترین برگبرنده مهدویان در توفیقی که امروز با برند «زخم کاری» پیدا کرده است، توانمندی اختصاصیاش در منفعتگیری از ظرفیت بازیگران است. از همان اولین تواناییهای مستند و سپس سینمایی، آنچه آثار او را نسبت به باقی همنسلانش زیاد تر در کانون دقت قرار داده است، ظرفیت آنها برای ستارهسازی است. از مهدی زمینپرداز و هادی حجازیفر گرفته تا سارا حاتمی و مرتضی امینیتبار، کم نبودهاند بازیگرانی که از بستر آثار او به جریان حرفهای فیلمسازی و سریالسازی داخل شدهاند. اما مهدویان فراتر از کشف چهرههای تازه، در همکاری با بازیگران شناختهشده هم عملکردی درخشان داشته است. جواد عزتی یکی از همین بازیگران نقل است که ابتدا در «ماجرای نیمروز» خوش درخشید و بعدتر با نقش «مالک» یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهایش را به کارنامهاش ضمیمه کرد. رعنا آزادیور هم دیگر بازیگری است که بیراه نیست اگر بگوییم با ایفای نقش «سمیرا» عبور از یکی از قلهها در کارنامه حرفهایاش را توانایی کرد. اما فراتر از تیم بازیگران، اساسا مهدویان در همراهی دیگر عوامل فنی هم کارگردانی خوش اقبال بوده است. از فیلمبرداری هادی بهروز و تدوین سجاد پهلوانزاده تا ملودی سحرانگیز و گیرای حبیب خزائیفر که بدون اغراق یکی از ماندگارترین ملودیهای خلقشده برای یک سریال خانگی بوده است. مهدویان اکنون در میانه فصل سوم، هم چنان با اتکا بر همین برگهای برنده مسیر خود را پیش گرفته است. او آیا میتواند از اعتبار برند خود، تا آخر فصل چهارم و به سرانجام رساندن قصه مالک، صیانت کند؟
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع