به گزارش خبرخوان
خبرگزاری تسنیم– مجتبی برزگر: فصل سوم «زخمکاری» از ۲۵ خردادماه با وجود مجدد جواد عزتی و کاراکتر «مالک»، رنگِ فرد دیگر به ماجرای هلدینگ ریزآبادیها داد. داستانی که در وجودِکمرنگ بازیگر نقش اول «زخمکاری» در فصل اول تعداد بسیاری را از ادامه تماشای این سریال نومید کرده می بود.
قسمت عمدهای از هجمهها و انتقادها به محمدحسین مهدویان و «زخمکاری» برای نبوده استِ جواد عزتی و کمرنگ شدنِ نقش مالک می بود. همه میانها گفتند ای کاش کارگردان از تمرکز روی میثم به سمت مالک و سمیرا برود.
یقیناً الناز ملک و نقش «سیما» در فصل دوم بهتر از بقیه کاراکترهای تازه می بود. کاراکترِ مهم مسعود طلوعی هم با نقشآفرینی کامبیز دیرباز موفق نشد خودی نشان دهد. یقیناً او در فصل سوم بهتر از فصل دوم ایفای نقش کرد.
هرچه قدر فصل دوم کشش نداشت فصل سوم جبران مافات کرد. یقیناً برخی از پلانها و سکانسها هم میتوانست در فصل سوم حذف شود و داستان با ریتم تندتری هم پیش برود. اما داستان در ۱۳ تکهِ پخش شده منطقی و اصولی پیش رفته و مخاطب را میتواند نسبت به تماشای فصل چهارم امیدوار نگه دارد.
هرچهقدر انتخاب گفتن برگشت برای فصل دوم معنی و مفهومی نداشت انتقام در فصل سوم معنیِ خوبی اشکار کرد. به نظر میرسد یک تنه جواد عزتی در محوریت با پشتیبانی رعنا آزادیور در نقش سمیرا و الناز ملک در نقش سیما توانستند مخاطب را تکه به تکه پایِ تماشایِ «زخمکاری۳» نگه دارند.
با این اوصاف، اما «زخمکاری۳» هم موفق نشد «زخمکاری۱» باشد؛ همان فصلی که زیاد گیرا و میخکوبکننده، مخاطب را پایِ تماشای این سریال نگه میداشت. «زخمکاری۲» آنقدر سریال ضعیف و بیکیفیت پیش رفت ضربه مهلکی به عقبه اولیهاش داخل کرد و زخمکاری در قدمِ سوم همه تلاش خود را کرد تا از عقبه مهماش دفاع کند.
اکنون چرا فصل اول خوب می بود، فصل دوم ضعیف و فصل سوم امیدوارکننده؟ «زخمکاری» ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ پخش خودش را برای اولین بار اغاز کرد؛ داستان جسورانه اغاز شد و در همان تکه اول چند سیلی به مخاطب داخل کرد تا خواب را از سرِ مخاطب بپراند. اصطلاحاً «چک اول» را خوب داخل کرد.
بازی درخشان سیاوش طهمورث در ابتدای سریال عامل فرد دیگر می بود که هر تماشاگری را به تحسین وادار میکرد. زوج جواد عزتی و رعنا آزادیور هم چنان خوش درخشیدند که فقدانِ این زوج در فصل دوم کاملاً دیده شد و وقتی که در فصل سوم مجدد یا کنار هم و یا روبه رو هم قرار گرفتند، تعداد بسیاری از کارشناسان از این عبارت منفعت گیری کردند؛ آزادیور و عزتی به دادِ زخمکاری رسیدند!
عوامل فرد دیگر هم دخالت داشتند؛ از دقت به اقتباس و داستانِ «مکبث» گرفته تا موسیقی زیبایِ حبیب خزایی، قابهای درست؛ هرچند در نیمه دوم فصل اول هم مقداری از اوج فاصله میگیرد و در نهایت آخربندی خوب و جذابی دارد. آنقدر این سریال خوب پیش میرود که علتفروش جدّی کتاب «بیست زخمکاری» میشود.
اما در فصل دوم، زخمکاری با اضافه شدن بازیگرانی همچون کامبیز دیرباز و مهران غفوریان هم موفق نشد موفق بماند. احتمالا به طورکل از بین ۱۳ تکه پخش شده این فصل، ۲ تا سه تکه با ارفاق قابل قبول باشد. مابقی تکههای فصل دوم «زخمکاری» ضعیف و در مواردی ضعیفتر از ضعیف پیش رفتند.
چطور سریالی که در فصل اول آنچنان درخشان می بود، در فصل دوم اینطور سقوط کرد؟ احتمالا بتوان جواب را در فقدان ایده برای ادامه سریال یافت. فصل اول با مرگ مالک مالکی، ستاره سریال، به آخر رسید. سپس از این آخر، هیچکس انتظار ادامه سریال را نداشت، چون داستان همه شده می بود.
با این همه هنگامی یک سریال یا فیلم سینمایی به پیروزی تجاری برسد سخت میتوان از آن گذشت!
همین پیروزی تجاری «زخمکاری» را برای فصلهای دو و سه و حتی چهار تمدید کرد، اما تمدید یک سریال به معنی ضمانت کیفت آن نیست. فصل دوم زخمکاری در بهترین حالت میتوانست یک فیلم تلویزیونی ۹۰ دقیقهای باشد، آن هم یک فیلم معمولی.
اگر بخواهیم یک نیمنگاهی به ضعفهای فصل دوم داشته باشید؛ نبوده است ایده، بازیها فاجعه بار، کارگردانی رها و داستانی که وجود نداشت! احتمالا برای این مسائل باشد که مهدویان تلاش کرد مالک را زنده نگه دارد. یقیناً ناگفته نماند که این زندهسازی اجباری هم پُر از عیب و ضعف می بود.
به نظر میرسد این انتقادات علتشد تا مهدویان چارهای بیندیشد و مالک را تماماً مجدد داخل میدان کند. در حالیکه مخاطبان در همه تکههای فصل دوم چشم به راه بودند تا مالک رو در روی طلوعی قرار بگیرد، اما اینطور نشد. در نهایت مالک بعد از مرگ پسرش، بر سر مزار او حاضر شد و با طلوعی دیدار کرد. این دیدار به ما او گفت که فصل سوم فصل رقابت و دشمنی مالک با طلوعی است.
یکی از اتفاقات مهم در فصل سوم این است که «انتقام» خودش را به خوبی مشخص می کند. هوشمندی و رفتارهای ذاتی مالک و سمیرا اگزجره نمیشود؛ سیما توانسته خودش را در حلقه نقشهای دوستداشتنیِ «زخمکاری» از نگاه مخاطبان قرار دهد. دیرباز هرچهقدر تلاش کرده تا طلوعی خوبتری نسبت به فصل دوم باشد اما باز هم به نظر میرسد طلوعی خوب درنیامده است.
فصل سوم از همان تکه اول به مخاطب مشخص می کند با داستانِ جدّی، بازیهای بهتر و ایده درستتری روبرو می باشند. از آن سکانسها و پلانهای خستهکننده «میثم» در فصل دوم خبری نیست. لگو بازیکردن جواد عزتی تبدیل به وجود جدّیتر او شده و چند تقابلِ دلنشین و منحصر به فرد با طلوعی هم لحظات جالبی را رقم زد.
هرچند برخی تعلیقهای «مهدویان» هم به گفتن کارگردان، تکههای «زخمکاری» را شوقانگیزتر از فصل دوم پیش میبرد. یقیناً اگر نقش پدر سیما که مهدی سلطانی آن را بازی میکند در فصل چهارم پررنگتر شود و یا افراد پشت پردهی «طلوعی» که در سریال به نام دکتر شناخته میشود و یقیناً در تکه سیزدهم روی تخت بیمارستان افتاده، اشکار شوند داستان دلنشینتر هم خواهد شد.
اما به هر حال داستانهای معاصر با تم نوآرانه و بعد عرصه تراژدیهای شکسپیری همیشه دلنشین بوده و می باشند. تماشاگرانی که به جستوجو قصه قوی و عمیق و بازیهای گیرا می باشند، از تماشای «زخمکاری» حتماً لذت خواهند برد. یقیناً اگر مهدویان همچون فصل دوم در مقامِ کارگردان کمتر کمفروشی کند و اصطلاحاً از بازیگرانی همچون جواد عزتی به علت محبوبیت و علاقهمندی مخاطبین به او و کارنامهاش، منفعت گیری ابزاری نکنند.
با این کارکرد در فصل سوم «زخمکاری»، مخاطب امیدوارتر از قبل به فصل چهارم میاندیشد. فصلی که توانست آبرو و اعتبار را به مهدویان و این مجموعه شبکه نمایشخانگی برگرداند.
از نظر فنی فصل سوم استانداردهای فصول قبلی را دارد و محمدحسین مهدویان از نظر اجرایی و تکنیکی، استانداردهای خود را نگه داری کرده و به طوری تلاش کرده تا آنچه در فصل اول ساخته به تکامل رساند.
مهدویان در فصل سوم تلاش کرده همان نماهای دلنشین و قابهای شکیل را نگه داری کند. او میخواهد در محیط و لوکیشن، چشم تماشاگر را در مقام ناظر سوم شخص قرار بدهد و به نمایندگی از تماشاگر در جهان شیک، اشرافی و شگفت و غریب مالک و حوالی آن سرک بکشد. دنیایی که زندگی همه افراد با خشم، خیانت، خدمت و روابط تو در تو تعریف میشود.
درمورد سریالهایی که به فصول میانی رسیدهاند محدودیتهایی وجود دارد. محدودیتهایی که باید مراعات شود وگرنه مراعات نکردن آن بلایی سر سریال میآورد که سر مثالهای شبیه زیاد در تلویزیون و پلتفرمهای دیگر آورده است.
سریالهایی با اغاز طوفانی و فصل اول درخشان و استمرار آرام و فصول بعدی به شدت ضعیف که مخاطب مدام با خود میگوید کاش سریال با همان فصل اول همه میشد تا خاطرات خوب مان درمورد آن کار از بین نمیرفت.
زخمکاری اما در فصل سوم با مقصد توازن بین چارچوبهای قبلی و جاذبههای دراماتیک تازه، منطقیتر پیش رفت و مخاطب را به جایی رسانده که میتواند با خیال راحت چشم به راه فصل چهارم بماند و خاطرات خوبش با مالک و … نه تنها لطمه نخواهد خورد بلکه تکمیلتر و پرهیجانتر خواهد شد.
در آخر، باید دید که مهدویان چطور داستان را در فصل سوم به آخر میرساند و چه تدابیری برای فصل چهارم در نظر میگیرد. انتظار میرود که فصل چهارم بتواند به داستان و اعتبار سریال افزوده و ادامهدهنده پیروزیهای قبل باشد.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع