به گزارش خبرخوان
گروه فرهنگی خبرگزاری تسنیم– مجتبی برزگر: بامداد ۱۳ دیماه ۱۳۹۸، وقتی که بغداد تا این مدت در تاریکی شب به سر میبرد، پهپادهای آمریکایی برای ثبت جنایتی تازه در حوالی فرودگاه بغداد به پرواز درآمدند و دلیرمردانی آزاده و پاکباخته بهسوی آسمانها بال گشودند. شهادت شهید سپهبد قاسم سلیمانی و همرزمان وی در آن زمستان سرد بهوسیله پهپاد و به دستور مستقیم رئیسجمهور زمان آمریکا، گرچه جبهه مقاومت را از موهبت وجود فرماندهی دلاور نصیب کرد؛ مقاومت هم چنان متأثر از منش و نگاه این سرباز بیادعای انقلاب اسلامی، سرزنده و پابرجاست.
سردارِ دلیر ایران و محور مقاومت، با هدفی اشکار به دست جریان استکبار به شهادت رسید، اما نام او برای همیشه در قلب همه انسانهای آزاده ایران و جهان حک شد. حاج قاسم سلیمانی نهتنها یک فرمانده نظامی، بلکه نمادی از اراده و مقاومت می بود. در کنار ملتهای مظلوم خاورمیانه ایستاده می بود، همانند سایه دشمنانشان تعقیب میکرد و در مبارزه با تروریسم و نیروهای استکباری، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
او در محور مقاومت فقط نقش راهبری میدان داشت، بلکه الگو و مکتبی از صداقت، شجاعت و فداکاری برای نسلهای آینده می بود که منش نوعدوستی و ایثار بهخاطر بشریت را از خویش به یادگار گذاشت. در جغرافیای پراکنده و پرالتهاب جنگهای سیاسی و نظامی غرب آسیا، حاج قاسم سلیمانی همچون ستارهای در دل شبهای تاریک میدرخشید.
نقش سردار دلها در شکلگیری و تحکیم محور مقاومت از ایران تا سوریه، لبنان، عراق و یمن بینظیر می بود. وی نهتنها فرماندهی در میدانهای جنگ را بر مسئولیت داشت، بلکه همزمان با هوش دیپلماتیک بینظیر خود، روابط راهبردی بین گروهها و کشورها را تحکیم میکرد. حاج قاسم در کنار مردم و نیروهای مقاومت، علیه تروریسم داعش ایستاد و همچون بازوی قوتنمایی ایران در مقابله با این تهدید جهانی عمل کرد.
اما در کنار این خلق و خوی و حرکت و سبکِ زندگی، حاج قاسم با اهالی فرهنگ و هنر هم روابط نزدیکی داشت. از «پایتخت» و «۲۳ نفر» و «به زمان شام» بگذریم؛ رضا ایرانمنش یک مصداق بارزی است که خاطرهها میگوید از غیرمنتظرههایی که برای خودش رقم خورده است.
او در جریان او مباحثه با خبرنگار تسنیم بخشی از این غیرمنتظرهها را روایت کرده که شنیدنِ آنها خالی از لطف نیست.
رضا ایرانمنش معروف به بازیگر جوان اولی سینمای دفاعمقدس در سریالهایی همچون “وفا”، “مردان آنجلس” و “ستایش” به ایفای نقش پرداخت که سپس از زمانها نقاهت و بیماریِ ناشی از جانبازیاش، با سریال «لبخند پشت خاکریز» علی شاه حاتمی قرار است به تلویزیون برگردد.
این بازیگر را فقط به “دکل” و “سجاده آتش” نمیشناسند بلکه او را به گفتن جانباز جنگ صدا میزنند. هنرمندی که در عملیات والفجر۸ به علت استشمام گاز خردل، جانباز شیمیایی شد، در پی این بیماری حتی برای مدتی به کما رفت و از آن روز تا بحال هرازگاهی در بیمارستان بستری میشود.
با او لحظاتی به او مباحثه نشستیم که همراه با بغض و اندوه و لرزشهای دستهایش می بود.
هنگامی از رضا ایرانمنش از شناختش نسبت به سردار شهید قاسم سلیمانی سوال کردم ما را با خودش به دوران جنگ و لشکر ۴۱ ثارالله برد؛ بازیگر شناخته شده سینما و تلویزیون اینگونه روایت کرد: در دوران جنگ بهزمان چهار سال و نیم در لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در خدمتش بودم و سپساز پایان جنگ هم ایشان به من لطف داشت و هر وقتی که بستری میشدم و زمانهای دیگر، زیارتش میکردم.
شهید سلیمانی در زمان فرماندهی زیاد جدّی می بود؛ اما در مراوداتی که خارج از میدان جنگ داشت، به بچههای جنگ و آدمهای اطرافش (چه میشناخت، چه نمیشناخت) زیاد اهمیت میداد. در زمان جنگ بهسراغ خانواده شهدای لشکر میرفت و از آنان دلجویی میکرد و بعداز جنگ هم این عادت را کنار نگذاشت. خودم هر زمان که در بیمارستان بستری میشدم، او اولین نفر می بود که به من سر میزد، آنهم بدون دوربین و عکس و قولووعید. چندین دفعه شد که میگفتم: «حاجی، عکسی بهیادگار بگیریم»؛ اما نمیخواست و هیچکدام از کارهایش جنبه تبلیغاتی نداشت و این یکی از خصوصیات بارزش می بود.»
تعامل حاج قاسم با هنرمندان
بازیگر «سجاده آتش» و سریال «وفا» از اشتیاق سردار سلیمانی به هنر و تعامل با هنرمندان او گفت؛ او به گروه سرود یا تئاتری اشاره کرد که در دوران دفاع مقدس راه میانداخت. ایرانمنش پافشاری کرد: حاج قاسم از اغاز جنگ تا آخر عمرش مشوق هنر می بود هر زمان من گروه سرود یا تئاتری را راه میانداختم، برای هر کاری که نظر میدادم، هم مشوق می بود و هم پیگیر. خودش هم مینشست و تا آخر آن برنامه را نگاه میکرد و اینها موضوعاتی می بود که من از آنها درس گرفتهام.
او تصریح کرد: در دنیا رسم بر این است که فرمانده تا جایی پیش میرود و از آنجا بهسپس را به نیروهایش میسپرد؛ اما سردار سلیمانی بهگفتن یک فرمانده لشکر مدام پیشرو می بود و تعداد بسیاری از عملیاتها را بهتنهایی برای شناسایی میرفت و وقتی که برمیگشت، محال می بود ادواتی را با خودش نیاورده باشد.
این جانباز جنگ پافشاری کرد: سردار سلیمانی گنجینهای زیاد مهم در عرصه مقاومت می بود. در هشت سال دفاع مقدس جوانی می بود که سنوسالی نداشت و چنان حرکت کرد که فرمانده لشکر شد و زیاد هوشمندانه در مقابله با دشمن تصمیمگیری میکرد؛ هرچند متأسفانه شخصیت او را بهدرستی برای جوان امروزی تبیین نکردهایم.
ایرانمنش او گفت: اگر خودم را هنرمندی محسوب کنم که تحصیلات دانشگاهی و وجود در جنگ و سابقه سالها کار فرهنگی در عرصه جنگ را داشتهام، میگویم مسئولان و متولیان فرهنگ و هنر ما از وجود افرادی همانند من (که کم نیستند و میتوانند درست فرهنگسازی کنند و این چنین شخصیتی را بشناسانند)، منفعت گیری خوبی نمیکنند. ما میخواهیم در حد وسع خودمان قطرهای از دریای شخصیت حاج قاسم سلیمانی را به جوانان بشناسانیم. باید برای این چنین موضوعاتی هزینه کرد.
چه آثاری درمورد قهرمانانی همچون شهید سلیمانی باید تشکیل شود؟
ایرانمنش در جواب به این سوال که چه تولیداتی درمورد قهرمانان ملی چون شهید سلیمانی میتواند ثمربخش باشد، او گفت: در همه دنیا، استقبال از مکتوبات کمتر شده و فناوری، شکلی از رسانه را تشکیل کرده که کتاب خواندن را کمرنگ کرده. درنتیجه، تولیدات تصویری زیاد کارآمدتر است. این که یک ایثارگر و جانباز را که از صفر تا صد با حاج قاسم بوده است، جلوی دوربین بنشانیم که از شخصیت ایشان تعریف کند، در جای خودش خوب است و شکلی از خاطرات مصور میشود؛ اما اگر بخواهیم این دست تولیدات درست جواب دهد و به ثمر بنشیند، باید از ترکیب دلنشین عکس و قصه منفعت گیری کنیم.
عیادتهای حاج قاسم
این بازیگر شناخته شده در ادامه از عیادتهای حاج قاسم او گفت؛ «من سالیان سال، در جوار حاج قاسم سلیمانی بودم. هر بار که در بیمارستان بستری میشدم حاج قاسم به عیادتم میآمد. حتی در وضعیتی که از روی گوشی حاجی را رصد میکنند به اطرافیانش میحرف های که من باید بروم!
۴ سال و نیم در لشکر ۴۱ ثارالله در خدمت حاج قاسم بودم؛ سردار میانها گفتند صبحگاه را رضا باید اجرا کند. وقتی در منطقه و چه سپاه کرمان، سرما خورده بودم و صدایم درنمیآمد؛ چه تلاوت قرآن و چه اجرای صبحگاه مقدور نبوده است اما حاج قاسم میاو گفت رضا باید باشد و نباشد دلم میگیرد.»
خاطراتی که ایرانمنش خواست دستگاه ضبط خاموش شود!
ایرانمنش در جریان این او مباحثه چندین دفعه خاطراتی را تعریف کرد که از ما خواست رکوردمان را خاموش کنیم اما این خاطره را اجازه گرفتیم انتشار کنیم؛ خاطرهای که به کربلای یک برمیگردد و وقتی که حاج قاسم ۵ روز نخوابیده می بود.
بازیگر نقش اول فیلم “دکل” و “سجاده آتش” تصریح کرد: «یادم میآید کربلای یک، ۵ روز می بود که حاج قاسم اصلاً نخوابیده می بود. ما برگشتیم خط را به بچهها سپردیم و آنها پدافند کردند. حاج قاسم انها گفتند بچهها من زیاد خستهام؛ فردی هست مرا ببرد اهواز، ساعت ۶ صبح جلسه دارم؛ میخواهم در ماشین استراحت کنم. گفتم حاجی خودم هستم؛ کنار من نشست با شهید دلیجانی، هر دو آنقدر خسته بودند تا اهواز تکان نخوردند.
دلنشین است بدانید وقتی که در تاریکی شب رانندگی میکردم دستاندازهایی که خمپاره خورده می بود، ماشین به زمین میخورد اما آنها اصلاً تکان نمیخوردند. حدوداً ساعت ۵ و نیم صبح می بود که آفتاب میخواست طلوع کند حاجی را بیدار کردم نزدیک می بود نماز قضا شود. او گفت چرا بیدارم نکردی! گفتید میخواهید ۶ صبح جلسه باشید. سن و سالِ مقداری داشتم و از این عکس العمل غمگین شدم. سپس از جلسه سراغم را گرفته بودند که چرا آنقدر سریع غمگین میشوید.»
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع