به گزارش خبرخوان
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمله مختصر اما گزنده فریبا نادری، همانند خط آخر یک نمایش پرحاشیه می بود؛ نه فقط خداحافظی از یک برنامه، بلکه خداحافظی با بخشی از عکس رسانهای خود.
در او گفتوگویی که بیشتر از هرچیز همانند «دفاعیهای شخصی» می بود، نادری به هزینههای وجود در برنامهای پرداخت که با شوخیهای تند، نقدهای نیشدار و لحظات پرتنش، در هفتههای تازه نامش را بر سر زبانها انداخته می بود.
او در همان دقایق پایانی او گفت: «میدانم با آمدنم در این برنامه، زیاد از زمانهای کاری و انتخابهای فاخر را از دست دادم، اما امیدوارم امیرحسین قیاسی هم چنان بدرخشد با تخریب بازیگران و افراد نقل جامعه خودش را به سطح بالایی رساند و آن را در کارهای درستی ببینیم. ما که همه شد!»
این جمله، هم نقدی شخصی می بود و هم تحلیلی اجتماعی؛ هشداری به برنامهسازانی که در سالهای تازه، شوخی را به ابزاری برای تحقیر تبدیل کردهاند. نادری با لحنی آرام اما گزنده، مرز بین «شوخطبعی» و «بیاحترامی» را یادآوری کرد و به مخاطب فهماند که پشت هر خنده تلویزیونی، تلخی عمیقی از حذف و قضاوت نهان است.
هنگامی او با گفتن «ما که همه شدیم» اشاره میکرد، در واقع نه تنها به آخر نقش شخصی خود در رسانه میپرداخت، بلکه به آخر نسلی از برنامهها اشاره داشت؛ نسلی که در آنها مرز بین خنده و توهین، احترام و تحقیر کم کم گم شده می بود.
این او مباحثه، نه تنها عکس نادری از خود را بازسازی میکند، بلکه دعوتی است به بازاندیشی در سبک و سیاق برنامهسازی؛ جایی که شوخی، باید نشاطآفرین باشد نه ابزار حذف دیگران.
از شوخی تا تحقیر: مسیری مختصر اما تلخ
در یادداشت قبل، به قسمتهایی از برنامهای پرداختیم که در آن، فریبا نادری با کنایههایی درمورد طبقه اجتماعی خود، بیآنکه بخواهد، طبقه متوسط را مقصد طنز و تحقیر قرار داد؛ همان قشری که امروز بار مهم زندگی و امید را بر دوش دارد.
او با خنده او گفت خانوادهاش از نظر مالی «از نرگس محمدی و علی اوجی بالاترند» — جملهای که اگرچه در ظاهر یک شوخی می بود، اما طعنهای آشکار به فاصله طبقاتی و نابرابری در جامعه امروز محسوب میشد.
در واقع، «اداییها» مسیر راحتی داشتند: از طنز اغاز شد، اما به تحقیر رسید. همان مسیری که تعداد بسیاری از سلبریتیها امروز در شبکههای اجتماعی و برنامههای اینترنتی توانایی میکنند؛ جایی که لبخندها بعضی اوقات به ابزار تحقیر تبدیل خواهد شد و شوخیها، غرور و فاصله را پررنگتر میکنند.
در یادداشت قبلی اشاره کرده بودیم که ادای روشنفکری و شوخی، هنگامی با آگاهی همراه نباشد، تنها یک «ادا»ست؛ نمایشی از نگاهی که زیاد تر به خود میپردازد تا به مخاطب. این اداییها هر روز در فضای مجازی زیاد تر خواهد شد؛ افرادی که از لبخندشان رنج میبارد و از شوخیشان غرور.
فریبا نادری نیز در همان مسیر قدم گذاشت؛ مسیری که از طنز اغاز میشود اما به تحقیر میرسد و مخاطب را با تلخیای نهان اما ملموس روبه رو میکند.
فاصله طبقاتی، شوخی تلخ و فروپاشی او مباحثه
او گفتوگوی فریبا نادری تنها یک اتفاق رسانهای نبوده است؛ نمادی می بود از فروپاشی او مباحثه بین دو جهان: جهان پرزرقوبرق سلبریتیها و جهان واقعی مردم.
هنگامی فردی از محلههای زعفرانیه یا نیاوران درمورد «همه شدن» سخن میزند، شنوندهای در شهری کوچک یا خانهای اجارهای، آن را نه شوخی، بلکه تحقیر میشنود. حتی اگر نادری از سر صمیمیت و بیغرضی سخن حرف های باشد، جامعهای که زیر سختی بیعدالتی، تورم و دغدغههای روزمره نفس میکشد، دیگر جایی برای شوخی با فاصلههای طبقاتی ندارد.
برنامههایی همانند «پامپ» انگارً برای زندهکردن او مباحثه ساخته خواهد شد، اما هنگامی مقصد فقطً «ترند شدن» و «پربازدید بودن» باشد، محتوای انسانی از بین میرود و جای آن را خندههای تصنعی و لحظههای نمایشی میگیرد. مخاطب هم قربانی میشود؛ هر بار که میخندد، از درد و دغدغههای خود فرار میکند، بیآنکه بداند قسمت مهمی از مطمعن اجتماعی و ظرفیت او مباحثه از دست رفته است.
این ماجرا بیشتر از آنکه نقد یک شخصیت باشد، هشدار بزرگی است درمورد رابطه بین رسانه و جامعه؛ درمورد فاصلهای که هنگامی بیتوجهی و شوخیهای نامحرمانه آن را تشدید میکند، نه تنها خنده واقعی خلق نمیشود، بلکه او مباحثه، احترام متقابل و حس همدلی نیز فرو میپاشد.
برنامههایی که او مباحثه را نمیسازند، بلکه آخر خواهند داد
در ظاهر، برنامههایی همانند «پامپ» قرار است او مباحثه را زنده کنند، اما در واقع، تعداد بسیاری از این برنامهها، او مباحثه را به نقطه پایانی میرسانند. هنگامی مقصد فقط «ترند شدن» و «پربازدید بودن» باشد، محتوای انسانی و مورد قیمت از بین میرود و جای آن را خندههای تصنعی و لحظههای نمایشی میگیرد.
در این بین، نه تنها سلبریتیها، بلکه مخاطب نیز قربانی میشود؛ هر بار که میخندد، در واقع دارد از درد و دغدغههای خود فرار میکند، بیآنکه فهمید شود بخشی از مطمعن اجتماعی و ظرفیت او مباحثه در حال تحلیل رفتن است.
جامعهای که فراموش نمیکند
برخی گمان میکنند مردم فراموش میکنند، اما حافظه جمعی جامعه ایرانی از هر آرشیوی دقیقتر است. مردم احتمالا ببخشند، اما نمیفراموشند؛ بهاختصاصی هنگامی پای تحقیر در بین باشد.
در روزگاری که سفرهها کوچکتر شده و سختی زندگی بر دوش مردم سنگینی میکند، گفتار چهرهها باید بزرگتر شود؛ نه از سر خودنمایی و نمایش، بلکه از جنس فهمیدن، احترام و مسئولیت اجتماعی. این تنها راهی است که خنده، میتواند مجدد با او مباحثه و همدلی همراه شود، نه با تحقیر و فاصله طبقاتی.
حافظه جمعی و آخر نسلی
برخی گمان میکنند مردم فراموش میکنند؛ اما حافظه جمعی جامعه ایرانی از هر آرشیوی دقیقتر است. هر جمله، هر نگاه و هر شوخی، رد خود را در ذهن مخاطب بر جای میگذارد.
فریبا نادری هنگامی او گفت «ما تموم شدیم»، نه از آخر خودش، بلکه از آخر نسلی از چهرهها سخن او گفت؛ نسلی که از مردم فاصله گرفت و نفهمید چرا محبوبیتش افت یافته است.
همه شدن، همیشه با ترک قاب تلویزیون اتفاق نمیافتد؛ بعضی اوقات با یک جمله نسنجیده، یک نگاه تحقیرآمیز یا یک شوخی نادرست همه میشوی. نادری نماد نسلی است که گمان میکند دیدهشدن یعنی دوام داشتن، اما حقیقت سادهتر است: افرادی که مردم را تحقیر میکنند، پیش از هر چیز، خودشان همه خواهد شد.
جمله مختصر او آینهای شد روبه رو چهره خودش و تعداد بسیاری از همنسلانش؛ یادآوری تلخی که میگوید طنز بیدرد، تحقیر است و دیدهشدن بدون احترام، تنها آخر زودرس محبوبیت را رقم میزند.
آخر «اداییها» با آن جمله مختصر و صادقانه، احتمالا یکی از معدود لحظات واقعی تلویزیون در سالهای تازه می بود؛ لحظهای که بازیگر نقاب از چهره برداشت و حقیقت پشت خندهها را آشکار کرد.
و این جمله، در ذهن مخاطب باقی ماند: آیا این او گفتوگوهای مجازی و تلویزیونی بهجستوجو خندهسازیاند یا به قیمت خنداندن، چهرهها را قربانی میکنند؟
همه شدن یعنی چه؟
فریبا نادری احتمالا نمیدانست که هنگامی او گفت «ما تموم شدیم»، در واقع جملهای تاریخی بر زبان آورد؛ نه از آخر خودش، بلکه از آخر نسلی از چهرهها که از مردم جدا شدند و نفهمیدند چرا دیگر محبوب نیستند.
همه شدن، همیشه با ترک قاب تلویزیون اتفاق نمیافتد؛ بعضی اوقات با یک جمله نسنجیده، یک خنده از بالا یا یک نگاه تحقیرآمیز همه میشوی، بیآنکه حتی خودت بفهمی.
احتمالا زمان آن رسیده که سلبریتیها روانشناس و مشاور رسانهای داشته باشند؛ فردی که به آنها یاد دهد چطور «درست» شوخی کنند، نه «گران». چون در جامعهای که رنج مشترک دارد، طنز بیدرد، در واقع توهین است و محبوبیت بدون احترام، محکوم به آخر زودرس.
انتهای مطلب/
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
منبع
