از علی ضیاء تا فریبا نادری؛ هنگامی «ادایی‌ها» افکار عمومی را خراش می‌دهند_خبرخوان

علی باقری
19 Min Read


به گزارش خبرخوان

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، او مباحثه در رسانه پیش از هر چیز «دانش» است، نه فقطً «سخن زدن». مجری تلویزیون، اگرچه سخنور است، اما در اصل باید تحلیل‌گر، پرسشگر و ناظر آگاه باشد. در سال‌هایی نه‌چندان دور، چهره‌هایی همانند فرزاد حسنی، کامران نجف‌زاده، مهران مدیری و رامبد جوان، هر یک با سبک و رویکرد خاص خود، او مباحثه را به یک توانایی مبتنی بر مطالعه، ادب و تسلط تبدیل کرده بودند.

اما در فضای بی‌قانون و پرهیاهوی او گفت‌وگوهای اینترنتی و به‌اختصاصی در پلتفرم‌هایی همانند یوتیوب، این قاعده فروریخته است. تعداد بسیاری از مجریان تازه، نه شناختی از مهمان دارند، نه خط قرمز و چارچوبی از رسانه را می‌شناسند و نه دغدغه‌ای برای تشکیل او گفت‌وگویی با قیمت محتوایی دارند.

آنچه از این او گفت‌وگوها باقی می‌ماند، زیاد تر خوراکی برای «ترند شدن» است تا تفکر و آگاهی. محصول نهایی، برنامه‌هایی پرزرق‌وبرق اما کم‌مایه است؛ او گفت‌وگوهایی که نه احترام به مخاطب در آن مراعات می‌شود و نه درکی از اخلاق حرفه‌ای وجود دارد، در نتیجه، رسانه‌ای که باید محل تبادل اندیشه باشد، به صحنه‌ای برای خودنمایی و جنجال بدل شده است.

هنگامی او مباحثه، شوخی با شعور مخاطب می‌شود

در سال‌های تازه، فضای مجازی و پلتفرم‌هایی همانند یوتیوب و آپارات، میزبان برنامه‌هایی شده‌اند که در ظاهر گفتن «او مباحثه» را یدک می‌کشند، اما در عمل چیزی جز سرگرمی سطحی و نمایش خود نیستند، او گفت‌وگوهایی که به‌جای عمق، شوخی دارند؛ به‌جای فهمیدن، قهقهه؛ و به‌جای محتوای رسانه‌ای، فقطً دقایقی برای وایرال شدن در شبکه‌های اجتماعی فراهم می‌کنند.

در این بین، مرز بین «طنز» و «توهین»، بین «صراحت» و «بی‌ادبی»، عملاً از بین رفته است. تعداد بسیاری از این مجریان نه شناختی از سوژه دارند و نه مهارتی در مدیریت او مباحثه؛ تنها به‌جستوجو جملاتی‌اند که بتواند «کلیک» و «بازدید» بیشتری جمع کند.

نمونه روشن این روال را می‌توان در برنامه‌های امیرحسین قیاسی دید؛ او که با سابقه استندآپ‌کمدی تلاش می‌کند فضایی «صمیمی» و «دوستانه» بسازد، زیاد تر در او گفت‌وگوهایی ظاهر می‌شود که به بی‌موضوعی، شوخی‌های بی‌ربط و گاه اظهارات تحریک‌آمیز مهمان ختم می‌شود، آخرین مثالاش او گفت‌وگوی او با فریبا نادری می بود که به‌جای او گفت‌وگویی انسانی و حرفه‌ای، به صحنه‌ای از آشفتگی و سخن‌های طبقاتی تبدیل شد و بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی یافت.

اما این حالت محدود به یک نفر نیست، پیش‌تر نیز مثالهایی همانند او گفت‌وگوهای پرحاشیه علی ضیاء با برخی مهمانانش، یا شوخی‌های بیژن بنفشه‌خواه در قالب طنزهای تصویری، همین مسیر را رفته‌اند؛ مسیری که در آن «وایرال شدن» مقصد است، نه گفتگو؛ و «دیده شدن» مهم‌تر از «فهمیدن شدن».

نتیجه روشن است: او گفت‌وگوهایی که باید بستری برای انتقال توانایی، اندیشه و احترام به مخاطب باشند، به میدان خودنمایی و بازی با مرزهای اخلاق بدل شده‌اند. مجریانی که وقتی در قاب تلویزیون، مراعات ادب و ساختار رسانه را می‌آموختند، امروز در فضای بی‌قانون اینترنت، از همان چارچوب تهی شده‌اند.

در سایت خبری خبرخوان آخرین اخبارحوادث,سیاسی,فرهنگ وهنر,اقتصاد و تکنولوژی,دفاعی,ورزشی,ایران,جهان را بخوانید.

در این چنین فضایی، خنده جای تفکر را گرفته، جنجال جای او مباحثه را، و رسانه ــ به‌جای آنکه پل آگاهی باشد ــ به آینه‌ای برای نمایش بی‌آخر خود تبدیل شده است.

فریبا نادری و شوخی طبقاتی که جدّی شد

یکی از پرحاشیه‌ترین مثالهای او گفت‌وگوهای اینترنتی تازه، او گفت‌وگوی فریبا نادری در برنامه امیرحسین قیاسی می بود؛ جایی که بین خنده و شوخی او گفت: «ما بچه زعفرانیه‌ایم، ونک برای ما پایین محسوب می‌شود!»، جمله‌ای که در چند ساعت، شبکه‌های اجتماعی را پر کرد و به یکی از داغ‌ترین موضوعات روز بدل شد، اما این بار، خنده‌ها سریع همه شد و آنچه ماند، تلخ می بود: شوخی‌ای که از جنس «طبقه» می بود و بی‌درنگ به نشانه‌ای از شکاف اجتماعی و «نوکیسگی فرهنگی» تعبیر شد.

هرچند فریبا نادری بعدتر در استوری‌هایش تلاش کرد ماجرا را توضیح دهد و از نرگس محمدی و مردم منطقه ونک عذرخواهی کند، اما افکار عمومی چندان نپذیرفت. او کوشید بگوید که این جمله «در شوخی» حرف های شده است، اما جامعه‌ای که سال‌ها است زیر بار سختی اقتصادی، تبعیض و حس نابرابری است، دیگر تاب شنیدن شوخی‌های طبقاتی را ندارد، در این چنین فضایی، هر کلمه‌ای می‌تواند یادآور شکافی باشد که در زندگی واقعی، هر روز عمیق‌تر می‌شود.

سخن فریبا نادری فقط درمورد یک محله نبوده است؛ درمورد نوعی نگاه می بود، نگاهی که تا این مدت در بخشی از جامعه و بین برخی چهره‌های رسانه‌ای ریشه دارد؛ نگاهی که محل زندگی، مدل لباس و سطح رفاه را معیار «شأن اجتماعی» می‌داند. همین چند ثانیه، کافی می بود تا مخاطبان، سال‌ها عکس هنری و حرفه‌ای او را از زاویه‌ای دیگر ببینند؛ تصویری آمیخته با خودبرتربینی و بی‌فاصله با مفهوم «نوکیسگی فرهنگی».

در واقع، ماجرا فراتر از یک شوخی است. هنگامی چهره‌های رسانه‌ای در برنامه‌هایی بدون نظارت، بدون پژوهش و بدون فهمیدن از فضای عمومی سخن می‌زنند، خروجی همین می‌شود؛ جملاتی که در لحظه احتمالا خنده‌دار به‌نظر برسند، اما در حافظه جمعی جامعه، زخمی تازه باز می‌کنند. فریبا نادری فقط یک نمونه است از نسلی از هنرمندان که بین «خودافشایی برای وایرال شدن» و «مسئولیت اجتماعی» مرز روشنی نمی‌بینند.

در نهایت، این او مباحثه نه فرصتی برای شناخت فریبا نادری می بود و نه او گفت‌وگویی درمورد سینما؛ بلکه به نمادی از سطحی‌گرایی رسانه‌های اینترنتی بدل شد؛ رسانه‌هایی که در آن، هر جمله می‌تواند موجی بسازد، حتی اگر بر شعور و درد مردم سوار شود.

علی ضیاء؛ از مجری تلویزیونی تا چهره‌ بی‌هویت در فضای مجازی

اما این موج او گفت‌وگوهای بی‌قاعده و پرحاشیه، فقط محدود به چهره‌های تازه‌داخل فضای مجازی نیست، علی ضیاء ـ یکی از شناخته‌شده‌ترین مجریان نسل تازه تلویزیون ـ نیز در سال‌های تازه چهره‌ای کاملاً متفاوت از خود به نمایش گذاشته است؛ چهره‌ای که دیگر با آن مجری آرام، مؤدب و منضبط برنامه‌های صبحگاهی و مناسبتی تلویزیون شباهتی ندارد.

ضیاء که وقتی با برنامه‌هایی چون «فرمول یک» و «بعضیا» شناخته می‌شد و از او به‌گفتن یکی از چهره‌های «نظم‌مند» رسانه ملی یاد می‌کردند، اکنون در یوتیوب و پلتفرم‌های اینترنتی، گویی در تلاش است از هویت رسمی‌اش فرار کند و تصویری تازه از خود بسازد؛ تصویری بی‌پروا، غیررسمی و گاه حتی عصبی.

برنامه اینترنتی او که ابتدا با مقصد «صراحت زیاد تر» و او گفت‌وگوهای متفاوت از قالب تلویزیونی اغاز شد، به‌مرور مسیر فرد دیگر را در پیش گرفت. او گفت‌وگوها از قالب حرفه‌ای و تحلیلی خارج شدند و به‌سمت شوخی، حاشیه و گاه حتی درگیری لفظی رفتند، تلاش برای دیده شدن، جانشین دقت و عمق در او مباحثه شد.

اوج این روال را می‌توان در ماجرای تازه او با رضا پیشرو، خواننده زیرزمینی، دید؛ ضیاء با شور و شوق در شبکه‌های اجتماعی از او گفت‌وگوی احتمالی با پیشرو خبر داد، اما جواب تند و توهین‌آمیز خواننده در فضای مجازی، به‌شدت ماجرا را به جدالی علنی بدل کرد. علی ضیاء نیز در عکس العمل، با لحنی احساسی و تند، جواب او را داد و همین تقابل، در کمتر از چند ساعت به صدر ترندهای فضای مجازی رسید.

این کشمکش، بیشتر از آنکه یادآور او گفت‌وگوی حرفه‌ای باشد، مثالای از فروپاشی مرز بین «رسانه» و «شبکه اجتماعی» می بود. ضیاء، که سال‌ها در قاب رسمی تلویزیون درس ادب رسانه‌ای آموخته می بود، اکنون در میدانی ظاهر شده است که قانونش «شوق» است نه «حرفه‌مندی». او از «مجری» بودن فاصله گرفته و به «کاراکتر» تبدیل شده است؛ کاراکتری که گاه نمی‌داند مخاطبش کیست و چارچوبش کجاست.

منتقدان می‌گویند این تحول نه فقطً انتخاب شخصی ضیاء، بلکه نتیجه خلأ رسانه‌ای در تلویزیون است؛ جایی که مجریان توان ابراز خلاقیت و او گفت‌وگوی آزاد ندارند و به‌ناچار برای نگه داری مخاطب، به پلتفرم‌های آزادتر پناه می‌برند، اما تفاوت در اینجاست که آزادی در رسانه، بدون مسئولیت، به هرج‌ومرج می‌انجامد.

اکنون علی ضیاء، مجری اسبق برنامه‌های پربیننده صداوسیما، در فضایی ایستاده است که نه تلویزیون او را می‌پذیرد و نه فضای مجازی برایش قاعده‌ای دارد. او از سنت او گفت‌وگوی تلویزیونی جدا شده، اما تا این مدت به بلوغ رسانه‌ای در فضای تازه نرسیده است، نتیجه آنکه از «هویت رسمی» فاصله گرفته و به چهره‌ای بین زمین و آسمان بدل شده است؛ نه مجری کلاسیک تلویزیون، نه خالق محتوای آزاد اینترنتی، بلکه ترکیبی سردرگم از هر دو.

تلویزیون تا این مدت کلاس او مباحثه دارد

با همه انتقادهایی که به رسانه ملی داخل است، تلویزیون تا این مدت در حوزه او مباحثه، معیارها و اصول خود را نگه داری کرده است. مجریانی که سال‌ها در قاب تلویزیون توانایی‌اندوزی کرده‌اند، نشان داده‌اند که او مباحثه، نه فقطً سوال و جواب، بلکه تلفیقی از ادب، مدیریت لحظه‌ای و توان هدایت فضاست.

فرزاد حسنی در برنامه‌های نوروزی خود نمونه بارزی از این رویکرد می بود؛ او گفت‌وگوهای او با چهره‌هایی همانند محمد اصفهانی، نه‌تنها احترام به مخاطب را نگه داری می‌کرد، بلکه عمق، فهمیدن و روایت شخصی مهمان را نیز منتقل می‌کرد. مخاطب در هر لحظه حس می‌کرد که با یک او گفت‌وگوی حرفه‌ای و قابل مطمعن روبه‌روست، نه فقطً یک لحظه سرگرمی یا نمایش.

کامران نجف‌زاده نیز در برنامه «برمودا»، حتی در او گفت‌وگوهای بی‌پرده با صابر خراسانی یا نعیمه نظام‌دوست، نشان داد که او مباحثه می‌تواند صریح باشد، اما مؤدبانه و دلپذیر. او توانست با توانایی و سوال‌های دقیق، زندگی و توانایی مهمان را روایت کند و نه فقطً عکس العمل‌های مختصر و ویروسی برای شبکه‌های اجتماعی تشکیل کند.

مهران مدیری در «دورهمی» نیز کلاس فرد دیگر از او مباحثه را اراعه داد؛ جایی که طنز و صراحت در خدمت فهمیدن و احترام به مخاطب قرار می‌گیرد و او مباحثه به سطحی از تعامل و شناخت متقابل می‌رسد که شبکه‌های اینترنتی امروز به‌ندرت آن را توانایی می‌کنند.

در روبه رو، نسخه‌های اینترنتی و برنامه‌های یوتیوبی، زیاد تر تنها به‌جستوجو «لحظه‌های وایرال» می باشند. مقصد مهم آن‌ها این است که مهمان چیزی بگوید که در شبکه‌ها پخش شود و بازدید جمع کند، نه این که مخاطب چیزی بیاموزد یا توانایی‌ای عمیق از زندگی و دغدغه‌های مهمان دریافت کند، در این چنین شرایطی، او مباحثه به صحنه‌ای برای خودنمایی و شوق تبدیل می‌شود و قیمت مهم رسانه ـ آموزش، تحلیل و احترام ـ قربانی می‌شود،

به‌عبارت دیگر، تلویزیون تا این مدت ظرفیت و کلاس او مباحثه دارد؛ ظرفیت تشکیل احترام، تحلیل و تعامل انسانی، اما این کلاس، در فضای بی‌قانون اینترنت، در معرض تهدید قرار گرفته است و تنها مجریان و برنامه‌هایی که با پژوهش، تسلط و مراعات چارچوب‌های حرفه‌ای داخل میدان خواهد شد، می‌توانند آن را زنده نگه دارند.

شهرت منفی و سقوط در عصر وایرال

فضای مجازی قدرتی دوگانه دارد؛ همان گونه که می‌تواند یک شب، چهره‌ای را به شهرت رساند، به همان شدت و شدت، وجهه او را نیز تخریب کند، ماجرای فریبا نادری نمونه بارزی از این اتفاق است، جمله‌ای که احتمالا در او مباحثه فقطً «شوخی» به‌نظر می‌رسید، در کسری از ساعات، در شبکه‌های اجتماعی به نشانه‌ای از فاصله طبقاتی، خودبرتربینی و فخرفروشی بدل شد و به‌شدت تبدیل به شهرت منفی او شد.

عکس العمل‌های گسترده کاربران نه‌تنها نشان‌دهنده حساسیت جامعه نسبت به تبعیض و فاصله طبقاتی است، بلکه قوت شبکه‌های اجتماعی در شکل‌دهی سریع به افکار عمومی را نیز به رخ می‌کشد. در این عصر، کوچک‌ترین جمله، حتی اگر با تصمیم طنز یا صراحت گفتن شود، می‌تواند عکس عمومی یک چهره را به‌کلی تحول دهد.

اما مسئله کلیدی، ضعف هدایت و کنترل فضای او مباحثه توسط مجری است. مجری رسانه‌ای ماموریت دارد مرز بین شوخی و لغزش، صراحت و بی‌ادبی، خودنمایی و گفتن حقیقت را اشکار کند. در او گفت‌وگوی نادری، این نقش کاملاً غایب می بود؛ مجری نه‌تنها فضا را هدایت نکرد، بلکه عملاً تماشاگر و تشویق‌کننده فخرفروشی و خودنمایی شد،

در نتیجه، نه‌فقط مهمان، بلکه کل او مباحثه صدمه دید و پیامدش برای مخاطب روشن شد؛ در فضای اینترنتی، بدون چارچوب حرفه‌ای و مسئولیت‌پذیری، حتی شوخی‌های کوچک هم می‌توانند به سقوط شهرت و تشکیل تصویری منفی از یک چهره منجر شوند، این ماجرا، درسی است برای همه چهره‌های رسانه‌ای؛ اهمیت پژوهش، اشراف به مهمان و مراعات حدومرزها در او مباحثه، در عصر وایرال بیشتر از هر زمان فرد دیگر اهمیت دارد.

از بی‌پژوهشی تا بی‌مسئولیتی

حقیقت این است که قسمت عمده بحران در او گفت‌وگوهای اینترنتی امروز، ریشه در نبوده است پژوهش، شناخت و آمادگی مجری نسبت به مهمان دارد. او مباحثه فقطً یک گپ دوستانه یا لحظه‌ای برای سرگرمی نیست؛ این کار یک هنر و توانایی رسانه‌ای است که نیازمند مطالعه، آشنایی با اسبق مهمان، دقت در انتخاب واژه‌ها و حتی فهمیدن روان‌شناسی مخاطب است.

برنامه‌های موفق تلویزیونی نشان داده‌اند که پژوهش و آماده‌سازی، کلید او گفت‌وگوی حرفه‌ای است. «دورهمی» مهران مدیری، با وجود ماهیت طنز، همیشه قبل از ضبط درمورد مهمان تحقیق می‌کرد و خط داستانی، سوال‌ها و عکس العمل‌ها با دقت طراحی می‌شد. «خندوانه» رامبد جوان نیز هرچند برنامه‌ای شاد و پرانرژی می بود، هیچ‌گاه از خطوط ادب و احترام عبور نکرد و همیشه تلاش داشت او گفت‌وگویی سالم، دلنشین و آموزنده اراعه دهد، این تفاوت، همان مرز بین برنامه‌سازی حرفه‌ای و تشکیل محتوای لحظه‌ای یا وایرال‌محور است.

هنگامی مجری، بدون مطالعه و تحلیل، تنها برای «ویو» و ترند شدن دوربین را روشن می‌کند، در واقع با زمان، شعور و حس مخاطب بازی می‌کند. این نوع حرکت، نه‌تنها به اعتبار مهمان لطمه می‌زند، بلکه اعتبار خود رسانه و مخاطب را نیز افت می‌دهد. در عصر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، این قضیه به‌شکل خطرناک‌تری نمود اشکار می‌کند؛ جایی که کوچک‌ترین جمله می‌تواند به‌شدت در میلیون‌ها نفر بازتاب یابد و تأثیر آن بر افکار عمومی عمیق و طویل مدت باشد.

در این شرایط، مجریان و برنامه‌سازان باید آگاه باشند که هر او مباحثه، مسئولیتی اجتماعی و رسانه‌ای با خود دارد و تنها با پژوهش، اشراف به سوژه و فهمیدن مخاطب می‌توان از «بازی با افکار عمومی» جلوگیری کرد و او گفت‌وگویی تشکیل کرد که هم سرگرم‌کننده باشد و هم آموزنده و محترمانه.

او مباحثه یعنی پژوهش، نه پرفورمنس

مشکل اساسی او گفت‌وگوهای اینترنتی امروز، فقدان پژوهش و آماده‌سازی حرفه‌ای است. او مباحثه فقطً روشن کردن دوربین و پرسیدن چند سوال سطحی نیست؛ مجری باید بداند مهمانش کیست، چه حرف های، چه کرده است، دغدغه‌هایش چیست و با چه‌ذهنیتی روبه رو دوربین نشسته است، بدون این آگاهی، او مباحثه به بی‌راهه می‌رود و تبدیل به صحنه‌ای برای خودنمایی، شوق‌زدگی یا حتی اظهارنظرهای تحریک‌آمیز می‌شود.

حتی در برنامه‌های طنز و سرگرم‌کننده نیز، پژوهش و دقت الزامی است. مثالهای موفق تلویزیونی نشان داده‌اند که حتی طنز هم هنگامی با دانش و آماده‌سازی همراه باشد، می‌تواند هم سرگرم‌کننده و هم آموزنده باشد؛ اما هنگامی این زیرساخت‌ها مراعات نشود، مخاطب نسل Z ـ که سریع قضاوت می‌کند و کوچک‌ترین نشانه بی‌دقتی را بی‌احترامی می‌بیند ـ به‌شدت برنامه را بعد می‌زند.

در واقع، مجری امروز اگر می‌خواهد **رسانه‌گر واقعی باشد و نه فقطً تولیدکننده محتوا**، باید با احترام و آگاهی کامل روبه رو مهمان و مخاطب بنشیند. او گفت‌وگوهای سطحی، پرفورمنس‌های شوق‌زده و شوخی‌های بی‌پژوهش، نه‌فقط قیمت حرفه‌ای ندارند، بلکه می‌توانند به اعتبار مهمان، مجری و رسانه صدمه بزنند.

چون بازی با افکار عمومی، نه هنر است، نه شجاعت؛ بلکه نماد کامل بی‌مسئولیتی رسانه‌ای است. هر جمله‌ای که بدون تحقیق و کنترل گفتن شود، می‌تواند در چشم جامعه تبدیل به نشانه‌ای از فاصله طبقاتی، خودبرتربینی یا بی‌احترامی شود و همین می‌تواند شهرت منفی یا بحران مطمعن عمومی به رسانه و مجری را به‌جستوجو داشته باشد.

در عصر اینترنت و وایرال، او مباحثه تنها وقتی موفق است که مجری، پژوهشگر، تحلیلگر و دفاع کننده مخاطب باشد؛ وگرنه دوربین روشن کردن و لحظه‌های شوق‌زده خلق کردن، جانشین او گفت‌وگوی حرفه‌ای نمی‌شود.

انتهای مطلب/+

دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار

اخبار تکنولوژی

اخبار اقتصادی

اخبار فرهنگ وهنر

اخبار تکنولوژی

اخبار سلامتی



منبع

Share This Article