به گزارش خبرخوان
سریال کبرا کای (Cobra Kai) با منفعت گیری از نوستالژی شدید برای فیلم بچه کاراتهباز (The Karate Kid)، سریالهای رزمی را مجدد احیا کرده و سپس آن خاطره را به چیزی صادقانه و غیرمنتظره تبدیل ساخت. این سریال دریافت که مبارزه تا این مدت میتواند داستانهایی درمورد هراس، غرور و بخشش بگوید، این که هنگامی بدن انضباط اشکار کند، میتواند آنچه را که زبان از گفتن آن ناتوان است، نمایش دهد.
سبک رزمی هر یک از ستارگان فیلم های رزمی تاریخ سینما؛ از ژان کلود ون دام تا تونی جا
با این حال، با همه گرمای احساسی که دارد، کوبرا کای فلسفه زیر تحرکات جسمی را برای مخاطبان عام سادهسازی میکند. این سریال مبارزه را به گفتن درمانی برای شخصیتها میبیند، و این در دسترس بودن علتجذابیت آن میشود اما دامنه تأثیر آن را محدود میکند. بهترین سریالهای رزمی یک دهه قبل یا فراتر از آن، کاملاً متفاوت می باشند و به همین علت، اصول این ژانر را به شکلی بهتر و رضایتقسمتتر اجرا میکنند. در ادامه این نوشته شما را با ۷ سریال رزمی آشنا می کنیم که از کبرا کای بهتر می باشند.
بهترین سریالهای رزمی
- Warrior (۲۰۱۹–۲۰۲۳)
- My Name (۲۰۲۱)
- Avatar: The Last Airbender (۲۰۰۴–۲۰۰۸)
- Kengan Ashura (۲۰۱۹–۲۰۲۳)
- Samurai Champloo (۲۰۰۴–۲۰۰۵)
- Into the Badlands (۲۰۱۵–۲۰۱۹)
- Baki (۲۰۱۸–۲۰۲۱)

۷- Baki (2018–۲۰۲۱)
مبارزات رزمی را به سرحد ایدههای فلسفی میبرد
انیمه باکی در سال ۲۰۱۸ انتشار شد، از مانگای کیسوکه ایتاگاکی اقتباس شده و داستان یک مبارز نوجوان را روایت میکند که به طور ناخواسته داخل دنیای زیرزمینی مبارزات ژاپن میشود، درست وقتی که پنج زندانی که از اعدام فرار کردهاند برای اولین بار داخل این مبارزات خواهد شد. آنچه که ابتدا کاملاً بینظم به نظر میرسد، به مطالعهای عمیق در رابطه استقامت و وسواس فکری تبدیل میشود که در آن هر مبارزه بدن انسان را در حال حرکت مورد کالبدشکافی قرار میدهد و ماهیچهها و استخوانها را به گفتن ابزارهایی برای نشان دادن اراده به کار میگیرد تا چیزهایی فقطً برای نمایش دادن.
جنونآمیزترین لحظات در باکی دقیقاً همان چیزهایی می باشند که آن را بینقص و منحصربفرد میکند، چون خشونت زیاد تر همانند به فداکاری و ضمانت عمل میکند. بهترین مبارزان باکی از درد عبور میکنند تا جایی که خود کنترل به یک سیستم اعتقادی تبدیل میشود؛ باور بر این که از طریق رنج کشیدن، بدن میتواند به چیزی نزدیک به تعالی برسد. کبرا کای مبارزه را زیاد تر به گفتن یک رویکرد تهذیبگرایانه میفهمد، به گفتن راهی برای شخصیتها تا مجدد با خود و یکدیگر ربط برقرار کنند، اما در خشونتآمیزترین مبارزات باکی این حس خوب از بین میرود.
حتی در افراطهای خود نیز، باکی احترام بسیاری برای هنر ثائل است. کاراته سنتی و کِمپوی چینی با مبارزات خیابانی ترکیب خواهد شد، اما هر تکنیک یک دیدگاه خاص و نزدیک را منعکس میکند. این سریال، هنرهای رزمی را نه به گفتن مبارزه و رقابت، بلکه به گفتن تکامل میبیند، به گفتن یک تصفیه بیآخر از درون.

۶- Into the Badlands (2015–۲۰۱۹)
مبارزههای سینمایی به شعر تبدیل میشود
این سریال در یک آمریکای فئودالی پساآخرالزمانی روایت میشود که بارونها کنترل و اداره آن را در اختیار د ارند. داستان در بدلندز حول یک جنگجو به نام سانی میچرخد که اغاز به سوال در رابطه نظم خشونتآمیزی میکند که وقتی به آن خدمت میکرده است. با الهام از سنتهای ووشیا و بهترین فیلمهای رزمی تاریخ، این سریال توانسته است انزوای لوکیشنها را به زیبایی تبدیل کند. زمینهای آفتابسوخته و معابد توخالی، مبارزه را به یک مراسم آیینی تبدیل کردهاند، که به مبارزات خشونتآمیزترین سکانسهای این سریال، در حالی که با دقت هنرمندانه به نمایش گذاشته میشود، اجازه میدهد تا خود را به آرامی روایت کنند.
مصداق این رویکرد در فصل سوم، تکه ششم (دندان کبرا، چنگال پلنگ) دیده میشود، جایی که سانی روی یک عرشه باریک به دام افتاده و با ظرافت همه، مهاجمان را در یک سکانس روان از چرخشها، درگیریها و ضد حملات از پیش رو برمیدارد. با وجود فضای محدود مبارزه، فیلمبرداری این سکانس حس یک فیلم بلاک باستر را خلق میکند.
سریال Cobra Kai معنی خود را در آشتی دادن شخصیتها اشکار میکند؛ جایی که نبردها به درسهایی درموردی رابطه شاگرد و استادی و فضیلت تبدیل خواهد شد. در روبه رو، Into the Badlands مسیر کاملاً برعکسی را میپیماید؛ مشخص می کند چطور توانایی و تسلط، روحِ صاحبش را میبلعد. طراحی نبردهای آن همانند خطاطی روایت میشود و یادآور این حقیقت است که منظمترین حرکات، زیاد تر عمیقترین دردها را در خود دارند.

۵- Samurai Champloo (2004–۲۰۰۵)
ترکیب هنرهای رزمی با هیپ هاپ نمایشی
سامورایی چامپلو ژاپنِ دوران ادو را از نو میسازد؛ جهانی با ریتمی که در کنترل زمان نیست. این سریال رزمی داستان دو شمشیرزن سرگردان، موگن و جین، را جستوجو میکند؛ مبارزانی با دو سبکی که در تضاد کاملاند، اما در حرکت، به او گفتوگویی زنده تبدیل خواهد شد. نبردهای سریال بین کمدی و شکوه در نوساناند و ضرباهنگ هیپهاپ هر برش و مکث را شکل میدهد. حاصل این رویکرد، روایتی سیال است که هنرهای رزمی را نه بهگفتن آیینی خشک، بلکه بهگفتن ریتمی ناب و آهنگین میبیند؛ تپشی که آزادی را میسنجد، نه رسمیت را.
در تکه اول، با گفتن سرشتهای طوفانی، اولین نبرد موگن در کافه همانند یک اجرای فریاستایل آشکار میشود. حملات او که از رقص برِیکدَنس الهام گرفتهاند، از علتگریزانند اما زنده و پرشورند. در روبه رو، ضربات کنترلشدهی جین در تکه یازدهم، قماربازان و جوانمردی، با خویشتنداری و ظرافتی زیاد زیاد تر روایت خواهد شد. با هم، دو سوی یک ریتم را میسازند: غریزه و نیت عامدانه.
در حالی که کبرا کای نظم و انضباط را میراثی میبیند که از طریق شاگردپروری منتقل میشود، سامورایی چامپلو کل ساختار سلسلهمراتبی را رد میکند. در اینجا، هنر رزمی به زبانی بینسبنامه تبدیل میشود؛ زبانی که حس، ریتمش را تعیین کرده و حرکت، معنایش را حمل میکند.
بهگفتن یکی از بهترین انیمههای سامورایی همه دوران، نبردهای سامورایی چامپلو برای گفتن ساخته شدهاند، نه برای نمایش توانایی؛ نبردهایی که همچون یک اجرای جاز، از دلِ بینظمی، به لحظهی کشف و شهود میرسند.

۴- Kengan Ashura (2019–۲۰۲۳)
مبارزه به گفتن یک استراتژی ذهنی
انیمه کنگان آشورا اقتباسی از مانگای یاباکو ساندروویچ است که به مسابقات زیرزمینی شرکتهای ژاپنی میپردازد، جایی که شرکتها از طریق مبارزان استخدام شده، اختلافات خود را حل میکنند. در زیر ظاهر خشونتآمیز این داستان، این سریال رزمی، قوت را نه تنها در جسم بلکه در شناخت میبیند؛ مطالعه حرکت، آناتومی، و زمانبندی. هر ضربهای به مقصد میخورد چون یک نفر پیشتر این معادله را حل کرده است.
در یکی از شوقانگیزترین مبارزات تن به تن تاریخ انیمه، مسابقه یک چهارم نهایی بین کانوه آگیتو در برابر کائولان وونگساوات در فصل ۲، تکه ۱۰ (شیطان) مشخص می کند که کنگان آشورا چطور خشونت را به تحلیل تبدیل میکند. آگیتو هر ضربهای را به گفتن یک آزمایش میبیند، به راحتی بین رشتهها جابهجا میشود، در حالی که کائولان زمانبندی او را با دقت بوکسی در سطح جهانی تجزیه میکند.
در روبه رو، کبرا کای به فوریت رویارویی میپردازد، جایی که اشتباهات انسانی را نمایان میکند و هر مبارزه، ربط را بازیابی میکند. اما کنگان آشورا این صداقت را حذف میکند؛ تورنمنتهایش همانند دوئلهای فلسفی پیش میروال، هر سبک یک استدلال درمورد کارآیی و طراحی است.

۳-Avatar: The Last Airbender (2004–۲۰۰۸)
هنرهای رزمی را به یکی از بهترین سیستمهای جادویی تاریخ تبدیل میکند
Avatar: The Last Airbender یک سیستم جادویی کامل از هنرهای رزمی ساخته است. هر عنصر (هوا، آب، خاک، آتش) مربوط به یک رشته رزمی خاص است که به سبکهای متغیری از «بندینگ» تبدیل میشود. الهامات واقعی برای هر قوت بندینگ در آواتار: آخرین بادافزار عناصر فانتزی را در فرم برجسته میکند: با گوا ژانگ منحنیهای اجتنابپذیر «بادافزار» را تعریف میکند؛ هونگ گار قوت ریشهای «خاک افزار» را تعیین میکند.
در کتاب ۳، تکه ۱۳، استادان آتشافزار، زوکو و آنگ، تحت هدایت اژدهایان باستانی ران و شا، از طریق احترام تمرین میکنند نه تسلط. حرکات همزمان آنها ریتم مارپیچی اژدهایان را پیروی میکند و دعوا را به تنفس و اعتدال متمرکز تبدیل میکند. این تکه مبارزه را به گفتن یک ربط بازسازی میکند.
کبرا کای قوت را در رقابت مییابد، در این ایده که درگیری از طریق رقابت، شخصیت را تصفیه میکنند، در حالی که آواتار این فلسفه را فراتر میبرد و هنرهای رزمی را به ساخت دنیای خود تبدیل میکند، سیستمی از باور که در آن انضباط تبدیل به آفرینش میشود. اگر کبرا کای به دوجو احترام میگذارد، آواتار: آخرین بادافزار جهانی را اختراع میکند که به ریتم آن حرکت میکند.

۲- My Name (2021)
مبارزه را به شکلی از سوگواری تبدیل میکند
شاهکار کرهای نام من، یک سریال رزمی است که حتی فیلمها را هم تحتالشعاع قرار میدهد. این سریال رزمی کرهای داستان یئون جی-وو، زن جوانی را جستوجو میکند که برای انتقام مرگ پدرش به یک باند مواد مخدر و اداره پلیس نفوذ میکند. هر تصمیمی که او میگیرد، هر ضربهای که داخل میکند، به غم از دست دادن چیزی که در قبل داشته برمیگردد و طراحی سکانسهای مبارزه، زیاد دقیق، شوقانگیز، بیمحابا و به شکل دردناکی، انسانی است.
در یکی از بهترین صحنههای مبارزه تاریخ تلویزیون، مبارزه جی-وو با گروهی از اوباش در تکه ۲ یکی از بهترین صحنههای مبارزه در راهرو از زمان Daredevil است. در این فضای تنگ، میتوان با هر ضربه، خشم را در چهره یئون دید و حس رهایی خوشایندی که شخصیت زمان جستجو برای انتقام حس میکند. این صحنه واقعاً لذتقسمت بوده و بعضی اوقات فقط همین کافی است.
فلسفه مبارزه در کبرا کای به این صورت است که مبارزهها را به گفتن راهی برای آشتی میبیند، اما My Name این بخشش را حذف کرده و از خشونت تنها برای انتقام منفعت گیری میکند، برای به یاد آوردن، نه برای بهبودی زخم. اگر از داستانهای پیچیده انتقام در سریالها لذت میبرید، انگیزه ماجراجویی جی-وو نیاز به حس زنده بودن و ادامه مبارزه است، چون متوقف شدن به این معناست که غم نهایتاً پیروز میشود.

۱- Warrior (2019–۲۰۲۳)
هنرهای رزمی را با هویت فرهنگی ترکیب میکند
مبارز آن درام رزمی را بازمیگرداند که بروس لی در ذهن خود داشت، اما هیچگاه آن را ندید. این سریال در دهه ۱۸۷۰ در سانفرانسیسکو، در طول جنگهای تونگ، جریان دارد و داستان آه سام، یک مهاجر چینی را جستوجو میکند که مهارتش در هنرهای رزمی، هم قوت و هم بیگانگی را برای او به ارمغان میآورد. جذابیت سریال در این است که چطور تاریخ را با حرکات رزمی ترکیب میکند، هر مبارزهای برای بقا صورت گرفته و همزمان برای سختی سنگین تعلق داشتن به شهری که برای بعد زدن شخصیت سام ساخته شده، انجام میشود.
مبارزه در کوچه در اولین تکه این سریال، آه سام را معارفه میکند، قبل از این که فردی نام او را بداند. در حالی که تازه از کشتی پیاده شده و در محاصره کارگران بندر که به او توهین میکنند قرار دارد، او با ضربات دست و حرکات چرخشی پا که دقت وینگ چون را با فوریت مبارزات خیابانی ترکیب میکند، چندین نفر را از سر راه برداشته و این یک اعلامیه سریع از هویت و تعلق اوست.
کبرا کای میراث را در یک جامعه کوچک مورد قیمت میشمارد، در حالی که Warrior همان داستان را بدون راحتی و اسایش روایت میکند. در اینجا، هنرهای رزمی هم قوتقسمت و هم مایه زحمت است، که به گفتن یک زبان از آن منفعت گیری میشود تا حاشیهنشینها وجود خود را اثبات کنند. این سریال یک بُعد سیاسی که در کبرا کای رمانتیکسازی شده را باز میگرداند، و ثابت میکند که هنرهای رزمی روی پرده نمایش تا این مدت هم میتواند معنایی فراتر از پیروزی داشته باشد.
دسته بندی مطالب
اخبار کسب وکار
